رک بگویم از همه رنجیده ام

رُک بگویم... از همه رنجیده ام !!!
از غریب و آشنا ترسیده ام !!!
با مَرام و مَعرفت بیگانه اند !!!
من به هَر سازی که شُد رقصیده ام !!!
در زمستانِ سکوتم بارها ،،،
با نگاهِ سردِتان لرزیده ام !!!
رد پای مهربانی نیست...نیست...!!!
من تمام کوچه ها را دیده ام !!!
سالها از بس که خوش بین بوده ام !!!
هر کلاغی را کبوتر دیده ام !!!
وزنِ احساس شما را بارها ،،،
با ترازوی خودم سنجیده ام !!!
بی خیالِ سردیِ آغوشها ...!!!
من به آغوش خودم چسبیده ام !!!
من همه را بارها و بارها ...
لا به لای هر دُعا بخشیده ام.
دیدگاه ها (۱)

اشک ها قطره نیستندبلکه کلماتی هستند که می افتندفقط بخاطر این...

یه روزایی هست که آدم خل میشه، بهانه گیر میشه. این وقتا فقط ی...

وقتی “‘خـــــــــــــــــــــدا ” بخوادبزرگــــــــــی آدمـ...

بهترین قسمتش این بودکه پرده ها را کشیدمزنگ در را با پارچه ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط