خیرهرقدر هم عقل با دل کلنجار برود نتیجه همان است که بو

خیر...هرقدر هم عقل با دل کلنجار برود نتیجه همان است که بود...
حالا این درست که دل من بزرگ شده و بیقراری هایش هم محجوبانه تر اما عالم و آدم بیایند بگویند تقدیر بر رفتنش بود دل بر نمی گردد...
قصد برگشتن ندارد...
بماند که وقتی ماند بین تو و آرزوهایت و لبخندت، لبخندت را به تمام خواسته های خودش ترجیح داد و گفت برو...
(( یادت هست؟روزهای اخر بود که گفتم اگر احساس میکنی سقف این شهر کوتاه تر از سقف ارزوهای توست برو جایی که بتوانی برسی به آرزوهایت...
برو که هر روز که میگذرد فرصتی است که بر نمیگردد...))
اما حالا این دل نجیب من که برای خودش خانمی شده و دیگر خودش را راضی کرده به رفتنت، گاهی به خاطرات دورت که چشم میدوزد، غریبانه اشک میریزد... و عقل کنارش می نشیند و دلداریش میدهد... چه صحنه بدیعی است درونم...
همراهی #دل_و_عقل... #الهام_جعفری
دیدگاه ها (۷)

پاییز پنجم هم رسید...باز هم من ماندم و خاطرات روزهایی که عاش...

میگن کلمات اونقدر قدرت داره که میتونه تمام مرزها رو جابه جا ...

گاهی اونقدر خسته است که با خودم میگم یعنی میشه یه روز ببینم ...

بابا از اون آدمهای خیلی منطقی و واقع بینه...از اونهایی که سا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط