part

part185
سوزومه: کاراچطور پیش
هارو: همچی مرتب لیدی...امروز رفتی خونمون
سوزومه: اوم
هارو: حال کایا چطور
سوزومه: عالی ولی زیادی نق میزنه بخواطر رفتارت
هارو: رفتارم برای سلامتی هردوشون خوبه
سوزومه: زیاد بهشون سخت نگیر اتفاقی نمیفته...... راستی کایا رو هروز برای پیاروی ببر بیرون این کار برای سلامتی هردوشون خوبه
هارو: اوکی بعد شرکت میبرمشون
سوزومه: خب تو میتونی بری من خودم دیگه هستم
هارو: باشه من دیگه رفتم
سوزومه: بای بای
بعد رفتن هارو نشستم پشت میزو کارای عقب موندمو انجام دادم چنتا لیستو پوشه هم هارو برام گذاشته بود تا چکش با چندتا از سهام دارا هم جلسه گذاشتم ساعت نه کار کنان رو فرستادم و تا ساعت نه و نیم هم گذارش کار امروزو نوشتم ری اومدو منو رسوند خوابگاه کوفته وارد اتاق شدم
پاتریشیا: خسته نباشی بیبی
سوزومه: ممنون (کلافه)
کاترین: انگار امروز خیلی سرت شلوغ بوده
لیلی: این چند روزه کلا کلافه برمیگردی
سوزومه: کایا بارداره بخواطرهمین هارو زود تر بر میگرده و منم خودم تنهایی باید به شرکت برسم
لیلی: وااات کایا بارداره
سوزومه: اوم مگه بهت نگفتم
لیلی: نه
سوزومه: حتما فراموش کردم (کلافه)
کاترین: کایا و هارو کیه
سوزومه: دختر خاله و پسر داییمه باهم ازدواج کردن(کلافه)
کاترین: از اسماشون معلونه خارجین
سوزومه: اوم خارجین اهل ژاپین
پاتریشیا: وات یعنی تو دورگه ای
سوزومه: نه اونا تنی نیستن بابا بزرگم دوتا زن گرفت و یه زنش ژاپنی و کایا و هارو هم نوه هاشن
کاترین: واااو خانواده جالبی داری
پاتریشیا: پس حتما زود زود میری ژاپن
سوزومه: قبلا اره از وقتی مامان بزرگم مرده فقط یه بار رفتم
پاتریشیا: برات متاسفم حتما خیلی برات عزیز بوده
سوزومه: با اینکه تنی نبود ولی بیشتر از نوه های خودش منو دوست داشت اون حتی بخواطرم زبانمو یاد گرفت
پاتریشیا: واااو چقدر مهربون بوده
سوزومه: اوم خیلی
لیلی: راستی تو یخچال اب البالو هست مال توعه؟
سوزومه: اوم امروز ری برام اورد.... خواستین با الکل مخلوطش کنین خوشمز میشه
پاتریشیا: اوکیی
کاترین: ممنون بیبی
سوزومه: من میرم یه دوش بگیرم بیام
لیلی: با اب سرد دوش بگیر تا سرحال شی
سوزومه؛ اوکی
رفتم حموم یه دوش اب سرد گرفتمو بگفته لیلی واقعا سرحال شدم اومدم بیرون موهامو خشک کردم دیگه ساعت تقریبا دت بود هر چهار تامون رفتیم سر تختمونو چراغارو خاموش کردیم بعد چند مین مسئول اومد اتاقمونو بعد از اینکه مطمئن شد خوابیم درو بست و رفت
پاتریشیا: سوزی چراغارو روشن کن من برم نوشیدنی رو بیارم
سوزومه: اوکی
دیدگاه ها (۲)

part 186از تختم اومدم پایینو رفتم سمت پریز که لیلی: سوزی سوز...

part 187مایک: الان ربطش به تو چیه بیبیسوزومه: اگه بهت مربوط ...

part 184سوزومه: کوچولو منو بیشتر دوست داری یا مامانو کایا: م...

part 183ندارشتم ولی الان امادم تصمیم گرفتم به رابرت بگمو و ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط