P
P17🍯
جیمین« تقریبا دیگه صبح شده بود ساعت پنج صبح بود من از دیشب اصلا چشم رو هم نزاشتم خیلی نگرانش بودم قلبم مثل یه جوجه گنجشک برای لارا میتپید ساعتو که دیدم یاد این افتادم که دکترش گفته بود هر پنج ساعت یک بار باید قرصشو بخوره به خاطر همین اروم تکونش دادم تا بیدار بشه
-دخترم لارا جان بیدار شو{اروم تکونش میده و موهاشو نوازش میکنه}
& بابا{خابالود و چشماش هنوزم بستست}
-جانم عزیزم بلند شو
&چرا
-عزیزم باید قرصتو بخوری
& نمیخوام میخوام بخوابم{جیمین رو محکم بغل میکنه و دوباره میخوابه}
-لارا جان دخترم بلند شو اینو بخور بعدش بخواب
&بابایی بزار بخوابم{کیوت و خابالو}
-بابایی عزیزم لطفا بلند شو این قرصو بخور بعد بخواب باشه؟
&هوف باشه{بلند میشه و خابالو قرصو از جیمین میگیره}
-بیا خوشگلم اینم آب
&{قرصو میخوره و دوباره دراز میکشه و دستاشو دور بدن جیمین حلقه میکنه}
-خوشگلم خوابت میاد؟
&اوم
-چقدر
&خیلی
-{خنده}باشه بخواب
ادامه دارد...
جیمین« تقریبا دیگه صبح شده بود ساعت پنج صبح بود من از دیشب اصلا چشم رو هم نزاشتم خیلی نگرانش بودم قلبم مثل یه جوجه گنجشک برای لارا میتپید ساعتو که دیدم یاد این افتادم که دکترش گفته بود هر پنج ساعت یک بار باید قرصشو بخوره به خاطر همین اروم تکونش دادم تا بیدار بشه
-دخترم لارا جان بیدار شو{اروم تکونش میده و موهاشو نوازش میکنه}
& بابا{خابالود و چشماش هنوزم بستست}
-جانم عزیزم بلند شو
&چرا
-عزیزم باید قرصتو بخوری
& نمیخوام میخوام بخوابم{جیمین رو محکم بغل میکنه و دوباره میخوابه}
-لارا جان دخترم بلند شو اینو بخور بعدش بخواب
&بابایی بزار بخوابم{کیوت و خابالو}
-بابایی عزیزم لطفا بلند شو این قرصو بخور بعد بخواب باشه؟
&هوف باشه{بلند میشه و خابالو قرصو از جیمین میگیره}
-بیا خوشگلم اینم آب
&{قرصو میخوره و دوباره دراز میکشه و دستاشو دور بدن جیمین حلقه میکنه}
-خوشگلم خوابت میاد؟
&اوم
-چقدر
&خیلی
-{خنده}باشه بخواب
ادامه دارد...
- ۴۸۳
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط