یا کنج قفس یا مرگ

...
یا کنج قفس یا مرگ
این بخت کبوتر هاست
...
دنیا پل باریکی بین
بد و بدتر هاست ...
ای بر پدر دنیا آن باغ جوانم کو
دریاچه ارامم،کوه هیجانم کو ...
بر آیینه خانه جای کف دستم نیست
آن پنجره ای را که با توپ شکستم نیست
...
پشتم به پدر گرم و دنیا خود مادر بود
تنها خطر ممکن اطراف سماور بود!!! ...
از معرکه ها دور و از مهلکه ها ایمن
یک ذهن هزار آیا از چیستی آبستن ...
یک هستی سر دستی در بود و عدم بودم
گور پدر دنیا مشغول خودم بودم!!! ...
هر طور دلم میخواست آینده جلو میرفت
هر شعبده ای دستش رو میشدو لو میرفت
...
صد مرتبه میکشتند یکبار نمیمردم
حالم که بهم میریخت جز حرص نمیخوردم ...
آینده خیلی دور ماضی بعیدی بود
پشت در آرامش طوفان شدیدی بود ...
آن خاطره های خشک در متن عطش مانده
آن نیمه پر رنگم در کودکی اش مانده ...
اما من امروزی کابوس پر از خواب است
تکلیف شب و روزم با دکتر اعصاب است...
دیدگاه ها (۲)

...

...

...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط