حکایت
🔻حکایت
✍ از #ابوسعید_ابوالخیر سوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟
🔸ابوسعید گفت : شبی #مادر از من آب خواست. دقایقی طول کشید تا آب آوردم. وقتی به کنارش رفتم. خواب ، مادر را در ربوده بود. دلم نیامد که بیدارش کنم. به کنارش نشستم تا پگاه ...
مادر چشمان خویش را باز کرد، وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید، پی به ماجرا برد و گفت: فرزندم امیدوارم که نامت عالمگیر شود.
#وبالوالدین_احسانا
✍ از #ابوسعید_ابوالخیر سوال کردند : این حسن شهرت را از کجا آوردی ؟
🔸ابوسعید گفت : شبی #مادر از من آب خواست. دقایقی طول کشید تا آب آوردم. وقتی به کنارش رفتم. خواب ، مادر را در ربوده بود. دلم نیامد که بیدارش کنم. به کنارش نشستم تا پگاه ...
مادر چشمان خویش را باز کرد، وقتی کاسه ی آب را در دستان من دید، پی به ماجرا برد و گفت: فرزندم امیدوارم که نامت عالمگیر شود.
#وبالوالدین_احسانا
- ۶۵۷
- ۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط