نمی دانم چرا امشب

نمی دانم چرا امشب
دلم بی خودی تنگ است
بگو چیست این تردید،
در دلم بر سرت چرا جنگ است

نمی دانم تو همانی که
همیشه آرزویم بوده است
یا تو هم یکبار بودی و می روی و
آن دلت سنگ است

نمی دانم گر ببارد چشمانت
از آن پس لحظه هایم
رنگین کمان است
یا برای من زندگی
چون سایه روشن هایی بی رنگ است

اگر از تو بریدم باز هم
این تردید می ماند؟
نمی گویم چرا رفتی،برگرد،
که این دنیا بی تو ننگ است

#مسلم_مک_وندی 📝
مسلم مک وندی
Moslem Makvandi

_

#تردید
#شعر
#دلنوشته
#دلتنگی
#امشب
#آرزو
دیدگاه ها (۱)

لبخند تو بهشت من استحوای منلطفا بگو "سیب"تا دوباره آدمت شوم#...

به قدمت گذر از کل تاریخیا به وسعت تمام مرزهای جغرافیای جهان ...

ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﭼﺮﺍ ﺍﻣﺸﺐ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮓ ﺍﺳﺖﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﻢ ...

می خواهمت می دانیمی خواهی مرا ، می دانمتنها فاصله ها ما را د...

دختر سایهPart=17رفتیم به سمت کافه نشستیم کنار چان و هر کس سف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط