زنی سودای نامشروع عشق افتاده در جانش
زنی سودای نامشروعِ عشق افتاده در جانش
دلش میلِ هوس دارد، ولی لعنت به وجدانش
زنی دست و دلش را داغ، تا عبرت شود اما
زنی دستش، دلش، عقلش نمیبردند فرمانش
به مسلخ میبرد جان را، که تطهیرِ تنش حتی
به آب زمزم و کوثر، نبود و نیست امکانش
هزاران زن شبیه او به دریایِ عدم جان را
چه میشد گر خدا یک آیه از سی جزء قرآنش
خدا راضی نبود و نیست، مرد آری، ولی زن نه
چه میشد گر که میشد از خدا هم کرد پنهانش
دلش میلِ هوس دارد، ولی لعنت به وجدانش
زنی دست و دلش را داغ، تا عبرت شود اما
زنی دستش، دلش، عقلش نمیبردند فرمانش
به مسلخ میبرد جان را، که تطهیرِ تنش حتی
به آب زمزم و کوثر، نبود و نیست امکانش
هزاران زن شبیه او به دریایِ عدم جان را
چه میشد گر خدا یک آیه از سی جزء قرآنش
خدا راضی نبود و نیست، مرد آری، ولی زن نه
چه میشد گر که میشد از خدا هم کرد پنهانش
- ۲.۶k
- ۰۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط