زنی سودای نامشروع عشق افتاده در جانش

زنی سودای نامشروعِ عشق افتاده در جانش
دلش میلِ هوس دارد، ولی لعنت به وجدانش

زنی دست و دلش را داغ، تا عبرت شود اما
زنی دستش، دلش، عقلش نمی‌بردند فرمانش

به مسلخ می‌برد جان را، که تطهیرِ تنش حتی
به آب زمزم و کوثر، نبود و نیست امکانش

هزاران زن شبیه او به دریایِ عدم جان را
چه می‌شد گر خدا یک آیه از سی جزء قرآنش

خدا راضی نبود و نیست، مرد آری، ولی زن نه
چه می‌شد گر که می‌شد از خدا هم کرد پنهانش
دیدگاه ها (۰)

فکر می­کردم در آغوشش بگیرم بهتر استبعدها دیدم در آغوشش بمیرم...

خدایا ...از بد کردن آدمهایت شکایت داشتم به درگاهتاما شکایتم ...

یک پرس چلوکباب و نوشابه و مخلفات و دسر زیر یک میلیون تومان ن...

ماسک میزنید یا ...🔨😂فکر کنم این تو ایران خوب جواب میده😂تکنول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط