ویو لیانا
---
ویو لیانا:
گاهی وقتا از خودم میپرسم که آیا واقعا ارزشش رو داشت؟ اون روزایی که با زانوهای زخمی، کف پای تاولزده و بدن خسته برمیگشتم خونه و هیچکس حتی یه «خسته نباشی» هم نمیگفت... آیا همهی اون دردها به این نقطه منتهی میشد؟ حالا که دارم به پسفردا فکر میکنم، میبینم جواب فقط یه چیزه: آره... هزار بار هم باشه، بازم همین راه رو میرم.
ما فقط یه گروه نیستیم... ما یه خانوادهایم که از دل اشک و خنده کنار هم رشد کردیم. لحظههایی بودن که میخواستیم جا بزنیم، لحظههایی که فشار تمرینها نفسمون رو میبُرید، ولی همیشه یه چیزی بینمون قویتر از خستگی بود: عشق. عشقی که به صحنه داریم. عشقی که به موزیک، به رقص، به طرفدارامون داریم... عشقی که باعث شد حتی وقتی بدنهامون درد میکرد، باز لبخند بزنیم و بگیم: "بزن بریم، دوباره از اول!"
ویو ادمین:
لیانا دیگه اون دختر ۱۶ سالهای نیست که با ترس به استیج نگاه میکرد. حالا زنیه که میلیونها نفر منتظرن صدای نفسهاش رو هم بشنون. حالا، دیگه فقط یه آیدل نیست. نماد تلاشه. نماد دختری که همهی "نمیتونی" ها رو له کرد و "من تونستم" رو به حقیقت تبدیل کرد.
لیانا:
همیشه بهم میگفتن "تو زیادی خیالپردازی"، "با یه مشت رویا که کسی ستاره نمیشه"... اما حالا وقتی از پنجرهی تمرینگاه به بیرون نگاه میکنم و میبینم که مردم با پیکتهامون میان، وقتی صدای فریادشون رو از استادیوم میشنوم که اسممون رو صدا میزنن، با خودم میگم: "دیدی؟ رویاها هم میتونن واقعی بشن... اگه با تمام وجود دنبالشون بری."
ویو لیانا:
این آهنگ جدید فقط یه آهنگ نیست... برای من، این یه بیانیهست. یه فریاده از ته دل که میگه: "ما هنوز اینجاییم. هنوز با تمام وجود میجنگیم. هنوز به خاطر عشقمون به هنر، به مردم، به قلبهامون، ادامه میدیم."
شاید بدنمون خسته باشه، شاید شبایی بوده که اشک ریختیم بیصدا، ولی... لبخند روی لبهامون هنوز همون قدرت همیشگی رو داره.
لیانا:
پسفردا، وقتی نورا خاموش میشه و فقط صدای قدمهامون رو روی استیج میشنوید، بدونید که پشت هر حرکت، هزار خاطره خوابیده. هر ضرب آهنگ، یه نفس عمیق از تموم شبهاییـه که بیصدا تمرین کردیم. و هر لبخندمون، پاسخیـه به تمام کسایی که گفتن: "تو نمیتونی..."
ما تونستیم.
و هنوزم ادامه میدیم... نه فقط برای خودمون، برای همهی اونایی که توی تاریکی رویاهاشون رو پنهون کردن. من یکی از اونام... و حالا، نوبت توئه که بدرخشی.
---
تا چند دقیقه ی دیگه پارت بعد رو هم مینویسم
ویو لیانا:
گاهی وقتا از خودم میپرسم که آیا واقعا ارزشش رو داشت؟ اون روزایی که با زانوهای زخمی، کف پای تاولزده و بدن خسته برمیگشتم خونه و هیچکس حتی یه «خسته نباشی» هم نمیگفت... آیا همهی اون دردها به این نقطه منتهی میشد؟ حالا که دارم به پسفردا فکر میکنم، میبینم جواب فقط یه چیزه: آره... هزار بار هم باشه، بازم همین راه رو میرم.
ما فقط یه گروه نیستیم... ما یه خانوادهایم که از دل اشک و خنده کنار هم رشد کردیم. لحظههایی بودن که میخواستیم جا بزنیم، لحظههایی که فشار تمرینها نفسمون رو میبُرید، ولی همیشه یه چیزی بینمون قویتر از خستگی بود: عشق. عشقی که به صحنه داریم. عشقی که به موزیک، به رقص، به طرفدارامون داریم... عشقی که باعث شد حتی وقتی بدنهامون درد میکرد، باز لبخند بزنیم و بگیم: "بزن بریم، دوباره از اول!"
ویو ادمین:
لیانا دیگه اون دختر ۱۶ سالهای نیست که با ترس به استیج نگاه میکرد. حالا زنیه که میلیونها نفر منتظرن صدای نفسهاش رو هم بشنون. حالا، دیگه فقط یه آیدل نیست. نماد تلاشه. نماد دختری که همهی "نمیتونی" ها رو له کرد و "من تونستم" رو به حقیقت تبدیل کرد.
لیانا:
همیشه بهم میگفتن "تو زیادی خیالپردازی"، "با یه مشت رویا که کسی ستاره نمیشه"... اما حالا وقتی از پنجرهی تمرینگاه به بیرون نگاه میکنم و میبینم که مردم با پیکتهامون میان، وقتی صدای فریادشون رو از استادیوم میشنوم که اسممون رو صدا میزنن، با خودم میگم: "دیدی؟ رویاها هم میتونن واقعی بشن... اگه با تمام وجود دنبالشون بری."
ویو لیانا:
این آهنگ جدید فقط یه آهنگ نیست... برای من، این یه بیانیهست. یه فریاده از ته دل که میگه: "ما هنوز اینجاییم. هنوز با تمام وجود میجنگیم. هنوز به خاطر عشقمون به هنر، به مردم، به قلبهامون، ادامه میدیم."
شاید بدنمون خسته باشه، شاید شبایی بوده که اشک ریختیم بیصدا، ولی... لبخند روی لبهامون هنوز همون قدرت همیشگی رو داره.
لیانا:
پسفردا، وقتی نورا خاموش میشه و فقط صدای قدمهامون رو روی استیج میشنوید، بدونید که پشت هر حرکت، هزار خاطره خوابیده. هر ضرب آهنگ، یه نفس عمیق از تموم شبهاییـه که بیصدا تمرین کردیم. و هر لبخندمون، پاسخیـه به تمام کسایی که گفتن: "تو نمیتونی..."
ما تونستیم.
و هنوزم ادامه میدیم... نه فقط برای خودمون، برای همهی اونایی که توی تاریکی رویاهاشون رو پنهون کردن. من یکی از اونام... و حالا، نوبت توئه که بدرخشی.
---
تا چند دقیقه ی دیگه پارت بعد رو هم مینویسم
- ۱.۲k
- ۲۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط