اون شب بعد از مهمونی وقتی به خونه برگشتیم رفتم تو اتاق تا

اون شب بعد از مهمونی وقتی به خونه برگشتیم رفتم تو اتاق تا لباسم را در بیارم اما مجبور شدم از جی کی کمک بخوام چون لباسم زیپش خراب شده بود پس صداش کردم تا بیاد و کمکم کنه وقتی اومد دیدم یک جا وایساده بود از توی آینه نگاهش کردم دیدم خیره به بدنم مونده بود گفتم: جونگ کوک (بلند)
و یک دفعه به خودش اومد گفت :چیشده
گفتم:زیپ لباسم گیر کرده لطفا کمکم کن
گفت:اکی
بالاخره تونست بازش کنه




پارت ۱
دیدگاه ها (۰)

بچها ممنون جدیدن خیلی حمایت می‌کنید 🥰🥰🥰🥰😘😘💜💜

چون 🔥👁داره🧊دور گردنم آب میشه.........

یسسسسس🤎🖤

زندگی اجباری ما پارت2عروسی تموم شد. جوپ یه خونه به ...

#مافیای_من #P3لینو:میدونم مقصر منمپس......هان:«با گریه»نه......

✿) ظهور ازدواج (✿⁠)⁩(♡)پارت۲۸۳ (⁠♡) معلومه چیکار داري ميکن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط