اشک حسرت پارت

#اشک حسرت #پارت ۲۳

سعید :
نشسته بودیم کنار بخاری امید دلگیر بود وآیدین پشیمون از حرفش گفت : فقط خواستم تلافی کنم امید
امید : ببین آیدین حرفت زشت بود به کنار تو حتا از بچه ها معذرت خواهیم نکردی
آیدین گیلاس ویسکی رو زد بالا وگفت : بگم گه خوردم راضی میشید فردا از آسمانم عذر خواهی می کنم
امید : خیلی خوب چه خبرته اینجوری پیک پیک می زنی بالا
شیشه رو برداشتم وگفتم : کافیه آیدین بهتره برید بخوابید من اینجا می خوابم
امید بلند شدورفت آیدین که خوابش پریده بود گفت : اح بده سعید
- بد مستی آیدین زشته دوتا دختر اینجا هست
آیدین : امید دلخور شدازم .
- چقدرم برات مهم بود
آیدین : خیلی خوب بابا شما هم کشتید مارو
بلند شد ورفت شیشه رو پشت مجسمه قایم کردم وجای خوابمو مرتب کردم داشتم بالشمو درست می کردم گوشیم ویبره داد نگاهی بهش انداختم شک نداشتم غریبه بود گوشی رو برداشتم ونگاهی بهش انداختم شمارش رو تو گوشیم به اسم غریبه سیو کرده بودم

- دوست داشتن ساده است و باور کردنش سخت
تو ساده باور کن، که سخت دوستت دارم
شبت بخیر



متعجب بودم کی بود که اینجوری منو اذیت می کرد وقصد نداشت خودش رو معرفی کنه


- غریبه بهت گفتم من با غریبه ها کاری ندارم پس تا وقتی نگفتی کی هستی دیگه شمارت رو روی گوشیم نبینم

غریبه :
اگه بگم کیم مثله همیشه بی تفاوت ازم می گذری

- من حوصله ای معما حل کردن رو ندارم منتظرم

دیگه جوابم رو نداد اوووف این کی بود که داشت ذهنمو به بازی می گرفت
رو جام دراز کشیدم وچشام رو بستم بخاطر خستگی وبی خوابی زود خواب رفتم
دیدگاه ها (۷)

#اشک حسرت #پارت ۲۹سعید :آسمان : کارتون خیلی برام اجیب بود -...

#اشک حسرت #پارت۳۰آسمان :خانواده آیدین رو برای اولین بار می د...

#اشک حسرت #پارت ۲۸ سعید: آیدین که کنارم نشسته بود خم شد وتو...

#اشک حسرت #پارت ۲۷سعید : چشامو باز کردم تکونی خوردم وپتو رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط