یک روز تعدادی نوار قرآن با خودش آورد بعد دیدم روزی چند س

یک روز تعدادی نوار قرآن با خودش آورد. بعد دیدم روزی چند ساعت در اتاق به بچه‌ها قرآن آموزش می‌دهد. با خودم می‌گفتم: "بچه‌ها حوصله‌شان سر نمی‌رود؟"
 
یک روز به اتاقشان سرزدم. دیدم، دارد با صوت زیبایی برای بچه‌ها قرآن می‌خواند.

اول به عربی می‌خواند و بعد مثل یک قصه با زبان ساده برای آن‌ها داستان آن آیه را تعریف می‌کرد. بچه‌ها هم دست‌ها را می‌گذاشتند زیر چانه و با ذوق و شوق گوش می‌دادند.

#شهید_جواد_فکوری

#خاکیان_خدایی
دیدگاه ها (۱)

#خاطره🍃 در اردو شب ها بیشتر به استراحت می گذرد و شوخی و خند...

بعد از فوت آیت الله بهجت رحمت الله علیه. حرف های زیادی دربار...

یک نفر یک خبر ازیار ندارد بدهد؟دلِ ما خیلی از این بی‌خبری سو...

جرعه ای از کلام بهجت عارفانخدا در موقع گناه حفظمان کنداگر ان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط