پارت راز زندگی

پارت 18 ( راز زندگی)😍

میتسو: نه بابا یعنی کی؟
تهیونگ: شاید همین امشب
میتسو: وای تهیونگ منو کشتی من آماده نیستم
تهیونگ: تو دلت نمیخواد یه بچه داشته باشیم به تو هی بگه مامان و به من بگه بابا و هر دفعه بگه مامان گشنمه و من که از سر کار میام بپره تو بغلم بگه بابا
و هر لحظه در کنار هم باشیم ببریمش پارک و بریم مغازه باهاش بازی کنیم
میتسو: خب دوست دارم ولی من سختمه چون آماده نیستم
تهیونگ: چیزی نیست فقط به من اعتماد کن
میتسو: اگه بگم نه دلم میسوزه اگه بگم آره سخت‌ میشه
تهیونگ: خوش میگذره
مبتسو: حالا باشه
تهیونگ: بزار کمکت کنم میز جمع کنی
میتسو: مرسی
تهیونگ: خب حالا موقع تولد فرا رسید

تهیونگ یه کیکی که عکس میتسو و خودش روش بود آورد روی میز گذاشت و یه عروسک خرسی پشمالویی برای میتسو خرید و یه دسته گل خیلی ناز خرید و لباس و کفش و لوازم آرایشی خرید و گردنبند و انگشتر طلا هم خرید یه ساعت مچی هم خرید
میتسو: وایییییییی ته این خیلی زیاده اینا همه مال خودمه واقعا
تهیونگ: اره همش مال خودته
میتسو: وای عشقم
میتسو لبش رو گذاشت رو لب تهیونگ و خیلی عمیق بوسیدش تهیونگ هم همراهی میکردتازه هم دوستات اومدن دوستای میتسو همه اومدن داخل
(آن چه _سولی- یوری- سی جو )
......................................
آن چه: سلام میتسو خیلی وقت بود ندیدمت
سولی: وای میتسو سلام
یوری :یه زنگ به ما بزن دوست لعنتی
سی جو: ازدواج کردی و ما رو فراموش کردی
میتسو: وای سلام دخترا دلم براتون تنگ شده بود

میتسو بغلشون کرد
تهیونگ: عشقم من میرم‌ به اعضا بگم بیان
میتسو : باشه عشقم
آن چه: اوووووووو
یوری: ای کلک
سولی: وای میخواد بی تی اس بیاد وای برا اولین بار میتونم از نزدیک ببینمشون حتی جونگکوک
سی جو: وای آخ جون میتونم جیمین ببینم

تهیونگ زنگ اعضا زد
شوگا: الو
تهیونگ: الو سلام شوگا بیا خونم چون تولده زنمه
شوگا: باشه به اعضا هم میگم خداحافظ
گوشی قطع شد
............‌....................
منتظر پارت بعدی باشین😘🥰