آسمان قلبش گرفته روسری را باز کن

آسمان قلبش گرفته روسری را باز کن
گیس برصورت بچرخان و خسوف آغاز کن

ای که چشم مشکی تو چشمه ی شعر سپید
گونه ات را وقف این مرد غزل پرداز کن

لب به لب هایم بده با بوسه ی شیرین خود-
در گلوی تلخ من فالوده ی شیراز کن

تار گیتارم دگر امشب برایم کوک نیست
تار موهای بلندت را برایم ساز کن

شکوه بسیار و عزیزم وقت بوسیدن کم است
امشبی در شکوه کردن های خود ایجاز کن

مثل آذر ماه کردستان نبودت سرد بود
کلبه ی سرد مرا شهریور اهواز کن



# عاشقانه ...
دیدگاه ها (۱)

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید    و چه بی ذوق جهانی که ...

.به دوست داشتَنت مشغولم …همانند سربازی که سالهاست ؛ در مقرّی...

مثل آن مرداب غمگینی که نیلوفر نداشتحال من بد بود اما هیچ کس ...

دوستت دارم چنان که هیچ کس باور ندارد اینهمه شوری که من دارم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط