در من طلوع آبی آن چشم روشن

در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست
گل کرده باغی از ستاره در نگاهت
آن یک چراغانی که در چشم تو برپاست
بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست
ما هر دوان خاموش خاموشیم اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست
دیروزمان را با غروری پوچ گشتیم
امروز هم زانسان ولی آینده ماراست
دور از نوازش های دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست
بگذار دستت راز دستم را بداند
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست
#حسین_منزوی
#تکست_ناب
دیدگاه ها (۳۴)

#تکست_خاص

#عاشقانه #تکست_ناب

💕خدایا شکرت💕 #عاشقانه

همه ی دنیای منی@silver-m #عاشقانه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط