چون درختی در صمیم سرد و بیابر زمستانی


چون درختی در صمیم سرد و بی‌ابر زمستانی
هرچه برگم بود و بارم بود
هرچه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود
هرچه یاد و یادگارم بود
ریخته‌ست


#مهدی_اخوان_ثالث یا همان #م_امید
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۱)

یک بغل لبخند و حالِ خوب ، بر می دارم و به استقبالِ اتفاقاتِ ...

°من بی تو...یک واژه‌ی ساده بیش نیستم،اما کنارت، همچون...یک ک...

چشم واکردم ودیدم که وجودم "تو شدی"دفتر پر غزل خاطره هایم "ت...

💫 از تو بعید نیست جهان عاشقت شودشیطان رانده، سجده‌کنان عاشقت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط