عشق مافیایی

پارت[۳]
جونگ کوک تفنگ به دست میره جلو و تا اخر کوچه یواش یواش قدم برمیداره تا اینکه یهومیبینه که اون آقاهه داره ات و یونا رو اذیت میکنه
.....جونگ کوک.......
برم نجاتشون بدم؟نه به من چه......ولی....شاید بدردم بخورن.....به عنوان....خدمتکار...اره همینه
جونگ کوک:(تفنگو به سمت جونگ سوک میگیره)دست از اذیت کردنشون بردار(باداد و عصبانیت)😡
ات و یونا(تعجب)
جونگ سوک:توکی هستی که به من دستور میدی؟
جونگ کوک:مهم نیست که کیم.تاوقتی که تفنگ دست منه منم که دستورمیدم😎😎😎😎😎😎😎😎(این جمله ترند شه لطفا😅)
جونگ سوک:عه اینجوریه؟پس منم دستور میدم(تنفگو از توی لباسش میکشه بیرون)
×جونگ کوک به ات و یونا با تفنگش اشاره میکنه که برن تو ماشینش×
×جونگ کوک نزدیک جونگ سوک میشه(از این همه شباهت اسم تعجب کردم😂)و تفنگش رو از ش میقاپه
جونگ کوک:حالا کی دستور میده؟
×یک تیر میزنه به پاش و میره تا سوار ماشین بشه×
ات:مرسی آقا واقعا ازت ممنونیم💗
جونگ کوک: قابل داره😁
ات و یونا:چچی؟
یونا:(در گوش ات)هیچی بدهکارم شدیم🫢
جونگ کوک:چون من جونتون رو نجات دادم باید تا آخر عمرتون خدمتکار من باشید😐😐😐
ات و یونا:چی؟معلوم هست میفهمی چی میگی؟ما خانواده داریم،زندگی داریم،کار داریم😨😨😨😨😱😱😱😱😱
جونگ کوک:به هرحال دیگه اینا به من مربوط نیست،چون جونتون رو مدیون منید🙄
ات:آقا چرا کمکمون کردی سرمون منت میذاری؟اصلا مگه ما خواستیم که کمکمون کنی؟🧐
جونگ کوک:(سرد)ببخشیدا...صدای دادت تا امریکا هم میومد😂
ات:(سرشو میندازه پایین و زیر لبی میگه)اینو راس میگه
یونا:ما اینکارو نمیکنیم(قاطع)🤨
یونا و ات با نگرانی و عصبانیت به جونگ کوک نگاه میکنن که یهو......
شرط:۱۰ لایک،۵ کامنت🥳🥳🥳🥳🥳🥳
×××اهای کسی که اینو خوندی،من براش خیلی زحمت کشیدم پس گشادیت نیاد لایک کن کامنت بزار که هم خستگی از تنم در بره و هم ادامه شو بزارم🤓×××
دیدگاه ها (۱۰)

عشق مافیایی

بچه ها اولین روز خیلی پرقدرت شروع کردم ۴ تا پارت گذاشتم 🤩🤩ام...

عشق مافیایی

فیک عشق مافیایی

پارت۱ [دیوانه وار عاشق]ات: سلام من ات هستم ۱۸ سالمه و تو ک...

WISH MEET YOUPART 16ویو روز بعدادمین. ا/ت صبح زود بیدار شد و...

رمان جونکوک ( عمارت ارباب )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط