صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم

 

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود

مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

 

آن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهات

در یکی نامه محال است که تحریر کنم

 

با سر زلف تو مجموع پریشانی خود

کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم

 

آن زمان کآرزوی دیدن جانم باشد

در نظر نقش رخ خوب تو تصویر کنم

 

گر بدانم که وصال تو بدین دست دهد

دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم

 

دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی

من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم

 

نیست امید صلاحی ز فساد حافظ

چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم

 

#حافظ
#عاشقانه ...
دیدگاه ها (۲)

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدنمنم که دیده نیالودم به بد دیدن...

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادم م...

زندگی زیباست ...دقت کن ،آرام رد شو ،حس کن ،نفس بکش ،بدان همه...

اکنون کجاست ؟چه می کند ؟کسی که فراموشش کرده ام ...#عاشقانه ....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط