می آیی


می‌ آیی
برای بغضی بی‌ گفتگو
شانه ای نه
شعری صبور می‌‌آوری
برای درد‌های کهنه سالیانِ دور
دفتری
قلمی
وحوصله‌ ای
می‌ آیی
تاعشق امان مارا ببرد
آه...!
اگرعشق امان ما را ببرد ...


#نيكى_فيروزكوهی


دیدگاه ها (۱)

‌نگذار چشمانت،چیزی از فاصله ها به قلبِ پر مهرت بیاموزند. عش...

‌با آن همه نياز كه من داشتم به توپرهيز عاشقانه من ناگزير بود...

‌هم بی‌قرارِ نرفتن خويش وُ هم بی‌تو نماندن از اين پایِ بسته،...

‌کاديا آيا اکنون اين عشق است؟ بازيچه‌ای مرموز و ناگشوده در م...

عشـق تحقیر شده 𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟒︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼︵᷼⏜۪۪۪︵۫۫۫ʾ۪۫ׄ︵᷼⏜۪۪۪︵‌‌...

لحظه ها

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط