my prisoner

پارت ۲۰
سونگهون: رئیس ایشون پارک دو یون هستن..خدمتکار جدید.
دو یون: سلام رئیس امیدوارم بتونم کارم رو بخوبی برای شما انجام بدم.
بنگچان: امیدوارم همینطور باشه ، سونگهون
سونگهون: بله رئیس؟
بنگچان: فلیکس رو خبر کن..باید یه سری چیزا به دو یون بگه.
سونگهون: چشم رئیس.
سونگهون، از اتاق بیرون رفت. دویون همون جا ایستاد و متاظور بود تا سونگهون با فلیکس برگرده ، که چشمش به سونگمین خورد. سونگمین، متوجه نگاه های دویون شد و کمی خجالت کشید اما لبخند کوچکی برای اون زد.
بنگچان: دویون..اون سونگمینه خدمتکار شخصی من و همکار تو..اون نمیتونه حرف بزنه.
دویون: اها..سلام سونگمین.
سونگمین ، دستی با معنی سلام برای دویون تکون داد و بعد ، دوباره شروع به انجام کارش کرد.
بعد از مدتی ، سونگهون به همراه فلیکس، وارد اتاق شدن.
بنگچان: فلیکس..نیرو جدیده ، دویون..با همه چیز آشناش کن و قوانین رو بهش بگو.
فلیکس: چشم آقا..دویون..بیا بریم.
دویون ، به همراه فلیکس از اونجا خارج شدن.
بنگچان: سونگهون، توهم میتونی بری.
سونگهون، تعظیمی کرد و از اتاق خارج شد و در بست.
بنگچان ، به سونگمین نگاه کرد که انگار به یکی از مدارک خیره شده. از پشت میزش ، به سمت اون رفت.
بنگچان: سونگمین..چیزی شده؟
سونگمین، یوی از برگه هارو نشون بنگچان داد. داخل اون برگه ، درباره یه مافیا ، که دشمن بنگچان هستن ، بود. بعد ، سونگمین به فامیلی اون ها ، که پارک هست اشاره کرد.
بنگچان: تو فکر میکنی ممکنه از اون ها باشه؟
سونگمین: ا-ا-اره.
بنگچان ، موهای سونگمین رو بهم ریخت و گفت
بنگچان: واسه این فکرا هنوز زوده..
سونگمین، با حرکت بنگچان ، خنده ی بی صدایی کرد و بعد سری به نشونه مثبت تکون داد و به کارش ادامه داد. بنگچان ، با دیدن خنده کوچک سونگمین، نا خودآگاه لبخند کوچیکی زد و بعد، به سمت میزش رفت و روی صندلیش نشست.
ویو فلیکس
همه چیز رو به دویون نشون دادم..و همه قوانین رو گفتم..فک کنم باید برای انجام کارش اماده باشه.
فلیکس: دویون..هر چیزی که لازم هست رو دیگه میدونی..بهتره کارت رو از همین الان شروع کنی.
دویون: باشه..باید چیکار کنم؟
فلیکس: برای شروع میتونی بری کمک بقیه خدمتکارا تمیز کاری کنی.
دویون: چشم.
دویون ، به سمت سالن رفت و تا کارش رو شروع کنه. داشتم به سمت اتاقم میرفتم که یکم استراحت کنم ، که هیونجین رو دیدم. نباید توجهی بهش کنم...داشتم از کنارش رد میشدم ، که دستم رو گرفت ، ولی نه خیلی محکم.
هیونجین: فلیکس..باید حرف بزنیم.
فلیکس: متاسفم قربان ولی آقا گفتن نباید-
هیونجین: فلیکس بسه..یه هفته هس میخوام باهات حرف بزنم ولی تو همش اسم اون رو میاری..از کجا میخواد بفهمه؟!
اب دهنم رو قورت دادم. یعنی چی میخواست بگه که انقدر براس مهم بود؟
دیدگاه ها (۳۷)

my prisoner

my prisoner

my prisoner

my prisoner

#درخواستی#دوپارتیوقتی.... فلیکس: تو مشغول چیدن برگه ها روی م...

اگه روح اعضا رو میشد به یک رنگ تشبیه کرد، اون رنگ چی بود💕:.࣪...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط