جدایی باور نکردنی

جدایی باور نکردنی
#پارت۱۸
چون سرش به کارش شلوغ بود و اصلا به ا/ت توجه نمیکرد ....
"ویو ا/ت "
ا/ت:وای دوباره حالت تهوع...آخه من چم شده ؟چرا هی کسل و حالت تهوع دارم ؟
از دستشویی اومد بیرون که دیدم یه نفر یه جعبه ی مستطیلی تودستش گرفته رو به روم بهش نگاه کردم اون نارا بود (نارا یکی از خدمت کار های تهیونگ )
ا/ت:این چیه ؟
نارا:این و آجوما داد گفت بدم به شما و بهتون بگم که حتما یه تست بدین
ا/ت:تست چی؟
نارا:من نمیدونم فقط داد به من
ا/ت:باشه ممنون
اون جعبه رو ازش گرفتم و رفتم تو اتاق .تو اون جعبه یه کاغذ بود که روش نوشته بود بیبی چک ...کمی که فکر کردم یاد حرف های مارینا افتادم(مارینا خواهر ا/ت) اون راجب به این میگفت که برای حاملگی ازش استفاده میشه *نکنه من حاملم *زود رفتم دستشویی اتاق و زود تست دادم
ا/ت:چرا مثبت شد ؟(کلافه و عصبی)
متوجه شدم حاملم الان چه کنم ؟
"ویو تهیونگ "
ای توف تو این زندگی خسته و کوفته رفتم خونه انقدر خسته بودم که مستقیم رفتم اتاق دیدم ا/ت تو اتاقه و تو دستش عم یه ....
ادامه دارد
این کم شد ولی فردا زیاد میزارم
دیدگاه ها (۸)

جدایی باور نکردنی #پارت۱۹و تو دستش عم یه چیزی شبیه مداد بود ...

جدایی باور نکردنی #پارت۲۰ا/ت:رفته بودم بیرون تا کمی قدم بزنم...

جدایی باور نکردنی #پارت۱۷یهو خوشحال شدم ولی حس بدی نسبت به ا...

جدایی باور نکردنی #پارت۱۶ولی همین که منو دید اومد جلو یه سیل...

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

فیک مافیای سیاه من part 3

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط