صدای محکم گام های در گوشم طنین می اندازد صدای نفس نفس زدن

صدای محکم گام های در گوشم طنین می اندازد صدای نفس نفس زدنت صدای،بغضی که خفه میکنی را هم میتوانم بشنوم یادت است روزی که میخواستی برویی گفتم کاری میکنم برگردی و التماس یک لحظه با من بودن را بکنی حال وقتش است تو التماس میکنی و این بار این منم که با خیالی آسوده به تو پشت میکنم و تو گریه میکنی و من باز هــم بی تفاوتم دست خودم نیست که روح ها نمیتوانند سخن بگویند آن ها فقط،خیره میشوند و لبخند میزنند و میروند و دیگر مهم نیست چ میشود میروند و میـــروند و اینجا آدم ها میمانند و حسرت اینکه چرا با او بد تا کردند و چرا قدرش،را ندانستند
دیدگاه ها (۱)

کاش روز های سخت نیاید چون مــن حــال میفهـمم که تنها تر از م...

تو که رفتی دفاع یووه بی صاحب شد😄 😄 😄

به اندازه تمام شب هایی که برایت گریه کردم و نیامدی ازت دلخور...

دلم برایــت تنگ است ای تنها کسی که میپرستمت حتی وجودت از خود...

صحنه,پارت یازدهم

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط