آغوشاستاد

#آغوش_استاد🌙
#پارت28

_من وتهدیدمیکنی بچرخ تابچرخیم دکتر امیرعلی سلطانی

باصدای غزل به خودم اومدم:

_باکی حرف میزنی دختر...زده سرت

_گمشو

_شام چی بخوریم من گشنمه

_تو موندم چرااین همه هم میخوری باز چاق نمیشی

دست گذاشت رو شکمش وگفت:

_چشمم نزن خره

خندیدم که خودشم خندش گرفته وهیچ نگفت

- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
ببخشید کوتاه بود ‌‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‌‌‎‎‎‎‎‎‎‌‎‎‎‎‎‎‎‎‎‎‌
دیدگاه ها (۰)

#اغوش_استاد🌙#پارت29بعدازاینکه لباسام وعوض کردم رفتم سمت آشپز...

#آغوش_استاد🌙#پارت31باچشمای گردشده نگاهش کردم وگفتم:_چشمات ود...

#اغوش_استاد🌙#پارت27ازش فاصله گرفتم ونگاهم وبه زمین دوختم نگا...

#اغوش_استاد🌙#پارت26سری باتاسف تکون دادوگفت:_پناه کم مونده بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط