فلش بک
فلش بک//
@اقای مین به چه دلیلی درخواست طلاق با خانم پارک رو دادید؟
-اقای قاضی این زن توی خونه ی من جلوی چشمای من با یه مرد دیگه خوابیده
@خانم پارک تایید میکنید
§اره من با یکی دیگه خوابیدم دوست داشتم
@پس هر دو موافق به طلاق هستید دیگه؟
-صد درصد اما قبل از هر چیزی باید تمام اموال منو به خودم برگردونه
§برمیگردونم بابا
@شنیدم که شما یه دختر هم دارین تکلیف اون چی میشه
§من که نمیخوامش میخوام با عشقم زندگی جدیدی شروع کنم
@اقای مین موافق هستید که حضانت مین یوری به شما محول بشه؟
یونگی«وقتی چشمای معصوم و اشکی یوری نگاه کردم که زل زده بود به من و منتظر جوابم بود یه لحظه دلم لرزید و عذاب وجدان گرفتم
-بله
@بسیار خوب ری صادر شد{چکش رو کوبید به میز}
&بابایی{لرزون و اشکی میاد سمتش}
-چته؟
&یعنی دیگه مامانی لو نمیبینم؟
-دیدی دیگه اون ترو از زندگیش بیرون کرد الآنم اگه میبینی من قبول کردمت دلم برات سوخت
&{با چشمای اشکی زل میزنم بهش}
-اونجوری نگام نکن گمشو برو تو ماشین تا نزدم لت و پارت کنم
&ببشی{بدو و بدو میره تو ماشین}
پرش به زمان حال//
٫٫الان همه ی اعضا جمع شدن خونه و یونگی٫٫
&{بدو بدو و خندان با نقاشی زیبای که توی دستای کوچولوش گرفته بود به مست پدرش میدوعه} بابایی بابایی ببین چی کشیدم
-باز چته چرا اینقدر سر و صدا میکنی
&{برق چشماش تبدیل به ناراحتی شد} اینو بلای شما کشیده بودم
-دختره یه عوضی تو پیش خودت چی فکر کردی ها آخه من همینطوری هم بزور نگاهت میدارم بعد تو چطور جرعت میکنی همچین چیزایی رو به من نشون بدی ها{عربده}
&بابا مگه من چیکال کلدم {اشک و بغض}
-اگه میخوای یه طوری نزنمت که صدای سگ بدی برو گمشو تو اتاق{عربده نه ها عربدهههه}
&{بدو بدو و گریه کنان رفت سمت اتاقش}
نامی=یونگی چخبرته چرا اینطوری میکنی اون فقط چهار سالشه
-همین الانشم که اونو نگه داشتم به خاطر شما هاست
جین= یونگی تو چته ها آخه کی میخوای بس کنی
هوپی=الهی بمیرم برا بچه جیمین تو باهاش صمیمی عرب برو پیشش
-ولش کنید بابا
کوک=هیونگ کافیه دیگه جیمین راست میگه برو
جیمین=باشه پس من میرم
ادامه دارد...
@اقای مین به چه دلیلی درخواست طلاق با خانم پارک رو دادید؟
-اقای قاضی این زن توی خونه ی من جلوی چشمای من با یه مرد دیگه خوابیده
@خانم پارک تایید میکنید
§اره من با یکی دیگه خوابیدم دوست داشتم
@پس هر دو موافق به طلاق هستید دیگه؟
-صد درصد اما قبل از هر چیزی باید تمام اموال منو به خودم برگردونه
§برمیگردونم بابا
@شنیدم که شما یه دختر هم دارین تکلیف اون چی میشه
§من که نمیخوامش میخوام با عشقم زندگی جدیدی شروع کنم
@اقای مین موافق هستید که حضانت مین یوری به شما محول بشه؟
یونگی«وقتی چشمای معصوم و اشکی یوری نگاه کردم که زل زده بود به من و منتظر جوابم بود یه لحظه دلم لرزید و عذاب وجدان گرفتم
-بله
@بسیار خوب ری صادر شد{چکش رو کوبید به میز}
&بابایی{لرزون و اشکی میاد سمتش}
-چته؟
&یعنی دیگه مامانی لو نمیبینم؟
-دیدی دیگه اون ترو از زندگیش بیرون کرد الآنم اگه میبینی من قبول کردمت دلم برات سوخت
&{با چشمای اشکی زل میزنم بهش}
-اونجوری نگام نکن گمشو برو تو ماشین تا نزدم لت و پارت کنم
&ببشی{بدو و بدو میره تو ماشین}
پرش به زمان حال//
٫٫الان همه ی اعضا جمع شدن خونه و یونگی٫٫
&{بدو بدو و خندان با نقاشی زیبای که توی دستای کوچولوش گرفته بود به مست پدرش میدوعه} بابایی بابایی ببین چی کشیدم
-باز چته چرا اینقدر سر و صدا میکنی
&{برق چشماش تبدیل به ناراحتی شد} اینو بلای شما کشیده بودم
-دختره یه عوضی تو پیش خودت چی فکر کردی ها آخه من همینطوری هم بزور نگاهت میدارم بعد تو چطور جرعت میکنی همچین چیزایی رو به من نشون بدی ها{عربده}
&بابا مگه من چیکال کلدم {اشک و بغض}
-اگه میخوای یه طوری نزنمت که صدای سگ بدی برو گمشو تو اتاق{عربده نه ها عربدهههه}
&{بدو بدو و گریه کنان رفت سمت اتاقش}
نامی=یونگی چخبرته چرا اینطوری میکنی اون فقط چهار سالشه
-همین الانشم که اونو نگه داشتم به خاطر شما هاست
جین= یونگی تو چته ها آخه کی میخوای بس کنی
هوپی=الهی بمیرم برا بچه جیمین تو باهاش صمیمی عرب برو پیشش
-ولش کنید بابا
کوک=هیونگ کافیه دیگه جیمین راست میگه برو
جیمین=باشه پس من میرم
ادامه دارد...
- ۱۲.۰k
- ۰۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط