اسکیز
#اسکیز
#سناریو
وقتی اعضای استریکیدز با سفرهی هفتسینِ عجیب تو مواجه میشن...
چان: یه نگاه به سفره، یه نگاه به تو. دستشو به کمرش میزنه و با خستگی نفس میکشه.
ببین، من خستهتر از اونم که بفهمم چرا اینجا به جای سمنو، یه کاسه عدسیه.
لینو: با اخم به کل سفره زل زده. دست به سینه میگه:
من فقط یه سوال دارم. دقیقاً کِی قرار شد ما هفتسین رو با هفتسنگ جایگزین کنیم؟
چانگبین: دوتا دستشو روی میز میکوبه و با صدای بلند میگه:
چرا به جای سنجد، سیبزمینی گذاشتی؟! این یه توهینه! یه بیاحترامی به کل فرهنگ بشری!
هیونجین: خیلی مظلومانه نشسته، با یه قاشق داره محتویات یه کاسه رو هم میزنه و با چشمای گرد شده میپرسه:
الان دقیقاً این چیه که به جای سمنو گذاشتی؟ آخه مگه سوپ سبزیجات جزو سنته؟
هان: دستاشو تو جیبش کرده، سرشو یه کم کج میکنه و میگه:
یه سوال مهمتر... این که به جای سبزه یه کاکتوس گذاشتی، عمدی بوده یا اشتباهی؟
فلیکس: آروم کنار سفره میشینه، یه دونه از اون سنگا رو برمیداره، توی دستش میچرخونه و میگه:
من به انتخابای عجیب تو عادت کردم، ولی این یکی... یه سطح دیگهست.
سونگمین: عینکشو از روی بینیش میکشه پایین، به تو نگاه میکنه، بعد دوباره به سفره. نفسشو محکم بیرون میده و زمزمه میکنه:
همهمون یه لحظه سکوت کنیم برای روح سفرهی اصلی که الان تو دلش داره گریه میکنه.
جونگین: یه سیب از سفره برمیداره، چند لحظهای توی دستش نگه میداره، بعد با بیتفاوتی میگه:
خب، حداقل این یکی درسته.
بعد بیهیچ حرفی گاز میزنه بهش و از اونجا دور میشه.
#سناریو
وقتی اعضای استریکیدز با سفرهی هفتسینِ عجیب تو مواجه میشن...
چان: یه نگاه به سفره، یه نگاه به تو. دستشو به کمرش میزنه و با خستگی نفس میکشه.
ببین، من خستهتر از اونم که بفهمم چرا اینجا به جای سمنو، یه کاسه عدسیه.
لینو: با اخم به کل سفره زل زده. دست به سینه میگه:
من فقط یه سوال دارم. دقیقاً کِی قرار شد ما هفتسین رو با هفتسنگ جایگزین کنیم؟
چانگبین: دوتا دستشو روی میز میکوبه و با صدای بلند میگه:
چرا به جای سنجد، سیبزمینی گذاشتی؟! این یه توهینه! یه بیاحترامی به کل فرهنگ بشری!
هیونجین: خیلی مظلومانه نشسته، با یه قاشق داره محتویات یه کاسه رو هم میزنه و با چشمای گرد شده میپرسه:
الان دقیقاً این چیه که به جای سمنو گذاشتی؟ آخه مگه سوپ سبزیجات جزو سنته؟
هان: دستاشو تو جیبش کرده، سرشو یه کم کج میکنه و میگه:
یه سوال مهمتر... این که به جای سبزه یه کاکتوس گذاشتی، عمدی بوده یا اشتباهی؟
فلیکس: آروم کنار سفره میشینه، یه دونه از اون سنگا رو برمیداره، توی دستش میچرخونه و میگه:
من به انتخابای عجیب تو عادت کردم، ولی این یکی... یه سطح دیگهست.
سونگمین: عینکشو از روی بینیش میکشه پایین، به تو نگاه میکنه، بعد دوباره به سفره. نفسشو محکم بیرون میده و زمزمه میکنه:
همهمون یه لحظه سکوت کنیم برای روح سفرهی اصلی که الان تو دلش داره گریه میکنه.
جونگین: یه سیب از سفره برمیداره، چند لحظهای توی دستش نگه میداره، بعد با بیتفاوتی میگه:
خب، حداقل این یکی درسته.
بعد بیهیچ حرفی گاز میزنه بهش و از اونجا دور میشه.
- ۶.۴k
- ۳۰ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط