رضوان ابوترابی شاعر ایرانی

استاد "رضوان ابوترابی" متخلص به "حسرت"، شاعر، منتقد، نویسنده و مترجم نام‌آشنای ایرانی‌ست.
ایشان با سابقه‌‌ی سی‌سال حضور مستمر در انجمن‌های ادبی شاگردان زیادی را در حوزه‌‌ی شعر و داستان به ادبیات کشورمان معرفی کرده است.


▪کتاب‌شناسی:
- می‌توانم کلاغ را سپید بنویسم (مجموعه شعرهای آزاد) - نشر شالگردن
- کفش کهنه پشت در (داستان بلند) - چاپ سوم از نشر نفیر
- من تو را هیچ دوست نداشتم که (ترجمه‌ی شعرهای ابراهیم صدری شاعر و مجری با سابقه‌‌ی ترکیه‌ای) - نشر نفیر
- صدای سپید (مجموعه شعر) - نشر نفیر
- می‌دانم پنجره‌ها مقصرند (مجموعه شعر)
و...


▪نمونه‌ی شعر:
(۱)
آرام از کوچه می‌آید
پنجره را باز می‌کند
و سرش را روی بالشم می‌گذارد
چه معشوقه‌ای می‌شد
این باد
اگر
هر جایی نبود.


(۲)
خیالم
گاهی روی برگ‌ها می‌نشیند
گاهی
_تا اوجِ قله‌ها می‌رود
...
نمی‌دانم
کدام یک از این پرنده‌ها
مادر من بوده است...


(۳)
آسمان شهر من
آنقدر کوچک است
که هواپیمایی نمی‌تواند از آنجا بگذرد
قطاری هم که نداریم
کاش این جاده‌ها هم نبودند
آن وقت
نه تو به این شهر بزرگ می‌آمدی
نه من سال‌ها
آواره‌ی این خیابان‌ها بودم
...
همیشه همین است
پرنده‌ها دانه را از زمین می‌خورند
اما
پروازشان را
به آسمان می‌بخشند.


(۴)
تو آمدی با لبخندی در دست
و واژه‌هایی که هر کدام
می‌توانست شعری عاشقانه باشد
...
اما چراغ‌ها روشن شد
تو رفتی
و ما مجبور شدیم
صندلی‌هایمان را ترک کنیم
من
به اندازه‌ی یک بلیط
می‌توانستم عاشق شوم
این را کنترلچی به من گفت
وقتی در را به روی ما می‌بست.


(۵)
شعرم را بوسیدی
لبخندی تلخ
لبانت را می‌جوید
صدایت
در دست‌هایت بود
دست‌هایت در گردنت
باد برخاست
غبار نشست و جاده‌ها گم شدند
رفتنت را
از چشم‌هایم شنیدم...


(۶)
نامت را
به تمام پرنده‌ها یاد داده‌ام
-- به آسمان
-- به ابرها
و به شعرهایم
...
دفترم را باز کن
هر شعری پرواز بلد نباشد
مال من نیست.


(۷)
نه آغشته‌ام به ستاره‌ها
و نه پاهایم
گل‌آلود کوچه‌های راه شیری‌ست
مگر پروازی، با بال‌های خیال
و پرسه‌ای در تالاب‌های شبانه
                              __چون ماه...
پر باز کنم
و از من
می‌ماند تنها دو چشم
که نگرانند
که می‌گریند همیشه...
با من بگو سر آغازم از کجاست؟
و ذراتم
مال کدام سیاره‌ی سرگردان این
                     __کهکشان بی‌انتهاست
که در هیچ آیینه‌ای نمی‌گنجم...
با من بگو
سر آغازم از کجاست؟
که همیشه خیره‌ام به ستاره‌ها
که همیشه می‌میرم برای ستاره‌ها...


(۸)
قطاری راه می‌افتد
روی خطوط کاغذهایی سپید
کنار ستاره‌هایی
که از موهایت چکیده‌اند
من اما هنوز
دنبال کمی آسمان هستم
برای پرنده‌هایی
که روی دستم مانده‌اند.


 (۹)
نه دیگر این اتاق کوچک
راضی‌ام می‌کند
نه پنجره‌ای که یک وجب بیشتر
آسمان ندارد
جاده‌ها هم که فقط به شهرها می‌رسند
دلم تنگ است برای ستاره‌ها 
...
برای سکوتِ ماه 
...
چمدانی هم که ندارم
وقتی رفتم
بگویید
پرنده‌‌ای بود که
پرواز را جا گذاشت و رفت…


(۱۰)
هواپیما رد می‌شود
ابر رد می‌شود
آسمان رد می‌شود
دنیا همین است
من ایستاده‌ام
و همه چیز از روی من رد می‌شود
از چشم‌های من
از احساس من  
من...
پنجره‌ام.


(۱۱)
كنار رودخانه‌ای بودم
آب
در دست خود سيبی سرخ می‌بُرد
خَم شدم و سيب را برداشتم
آب
دست‌هايم را بُرد.


(۱۲)
چه زیباست
وقتی به شکل واژه
روی لبانت می‌نشینم
کاش تمام واژه‌ها
نام من بود...


گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)
دیدگاه ها (۰)

حسین نیک سرشت شاعر املشی

ابوالفضل حکیمی شاعر نی‌ریزی

آویزان نوری و ترجمه‌ی شعرهایی از او

چند شعر از زانا کوردستانی

میدانی؟ همه ی اینها نقشه بود. تا روزی از تمام آن ستاره های ف...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌...

..من اگر مستت شوم بانو، تو جامم میشوی؟هرچه دارم نذر چشمانت، ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط