بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر است
شعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر است

آنچنان می فِشُرد فاصله، راه نفسم
که اگر زود، اگر زود بیایی دیر است

رفتنت نقطۀ پایان خوشی هایم بود
دلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر است

سایه ای مانده ز من بی تو که در آیِنه هم
طرح خاکستری‌اش گنگ‌ترین تصویر است

خواب دیدم که برایم غزلی می‌خواندی
دوستم داری و این خوب‌ترین تعبیر است

کاش می‌بودی و با چشم خودت می‌دیدی
که چگونه نفسم با غم تو درگیر است

تارهای نفسم را به زمان می‌بافم
که تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است...

#سوگل_مشایخی

#Tak_setareh
دیدگاه ها (۵)

بوسه ای شاید بکاهد از ملال انگیزی امقدر لب تر کردنی محتاجِ ن...

برگ خشکیده هر آنقدر مصمم باشد ساقه اش را غم پاییز جدا خواهد ...

بعدها تاریخ می‌گوید که چشمانت چه کرد؟با منِ تنهاتر از ستار خ...

جنبه‌ی محبت نداریم ظرفیتمان که تکمیل شدغرورمان سر ریز میشود ...

‍ ‍ 🌱🍂🌱🕊🌱🌸🍂🌿🍃🌿🍂🕊🌿🌱🍂🌸 ‌‌‌‌بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر استش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط