بلاخره دست از زل زدن ب چشام برداش و ب لبام نگاه کرد و ...
بلاخره دست از زل زدن ب چشام برداش.. و ب لبام نگاه کرد و من ابدهنمو صدا دار قورت دادم ک نیشخندی زد و گف.
+چن سالته ا.ت
_23
+عه.. دوسال بزرگترم ازت..
حرفی نزدم.. بی موقع نباید پیشش دهن باز کنم.
+چرا حرف نمیزنی؟
_...
چونمو گرفت و دوباره ت چشام نگاه کرد.
+چته
مگه نگفتم ت چشام نگا کن..
بازم حرفی نزدم. میدونستم.. داره امتحانم میکنه.
+نه خوبه..
میفهمی نباید تا من ازت بخام حرف بزنی.
ت باید ارباب صدام کنی.
الان ون توی خیابونه.
باید بری خونت. و بعدم بریم پیش رئیست(چن تا بخش هست توی سرزمینشون. ک هر کدوم هم رئیس جداگانه خودشونو دارن.. و درکل پنج تا بخش هست.)تا بش بگی دیه مال منی..
همونطور ک داشت از کوچه خارج میشد و بادیگاردا میومدن سمتم زمزمه کرد..
+حالا رئیست کی هس؟
_خودتون ارباب.
+چ بهتر.
_چرا؟
+اینجا فقد من سوال میپرسم شیر فهم شدی؟
_ب.. بله
+خوبه
یکم مکث کرد و همونظور که داشت سوار ماشین میشد سمتم برگشت و در همین حال وزش باد باعث شد موهاش به پرواز در بیان..
اون لحظه واقعا پرستیدنی بود. چشماش سرخ شده بود و با همچین لباس لشی...
دیه نگم خیلی گاد بود...
بادیگاردا اومدن سمتم و دستمو گرفتن و باعث شد زخمی که روی بازوم قرار داره تیر بکشه و ضعف کنم. از درد چشامو بستم و دندوما رو هم فشار دادم تا دردی که دارم رو نشون ندم.
ولی مثل اینکه کیم تهیونگ باهوش تر از این حرفا بود.
+چن سالته ا.ت
_23
+عه.. دوسال بزرگترم ازت..
حرفی نزدم.. بی موقع نباید پیشش دهن باز کنم.
+چرا حرف نمیزنی؟
_...
چونمو گرفت و دوباره ت چشام نگاه کرد.
+چته
مگه نگفتم ت چشام نگا کن..
بازم حرفی نزدم. میدونستم.. داره امتحانم میکنه.
+نه خوبه..
میفهمی نباید تا من ازت بخام حرف بزنی.
ت باید ارباب صدام کنی.
الان ون توی خیابونه.
باید بری خونت. و بعدم بریم پیش رئیست(چن تا بخش هست توی سرزمینشون. ک هر کدوم هم رئیس جداگانه خودشونو دارن.. و درکل پنج تا بخش هست.)تا بش بگی دیه مال منی..
همونطور ک داشت از کوچه خارج میشد و بادیگاردا میومدن سمتم زمزمه کرد..
+حالا رئیست کی هس؟
_خودتون ارباب.
+چ بهتر.
_چرا؟
+اینجا فقد من سوال میپرسم شیر فهم شدی؟
_ب.. بله
+خوبه
یکم مکث کرد و همونظور که داشت سوار ماشین میشد سمتم برگشت و در همین حال وزش باد باعث شد موهاش به پرواز در بیان..
اون لحظه واقعا پرستیدنی بود. چشماش سرخ شده بود و با همچین لباس لشی...
دیه نگم خیلی گاد بود...
بادیگاردا اومدن سمتم و دستمو گرفتن و باعث شد زخمی که روی بازوم قرار داره تیر بکشه و ضعف کنم. از درد چشامو بستم و دندوما رو هم فشار دادم تا دردی که دارم رو نشون ندم.
ولی مثل اینکه کیم تهیونگ باهوش تر از این حرفا بود.
- ۳.۶k
- ۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط