که یهو ات گفت
که یهو ا.ت گفت
ا.ت : اگر بدونید تو زندگی من چه اتفاقاتی افتاده حال من رو درک میکنید
جانگ از ا.ت سوال پرسید و ا.ت همه چیز رو از اولش تا آخرش براش گفت جانگ ناراحت شده بود ولی به مرور زمان اونها رابطه بهتری باهم ایجاد کردن و توانستن باهم کار خودشون رو راه بندازن و جانگ به ا.ت قول داد که بهش در انتقام گرفتن از خانوادش کمک میکنه
« و دیگه همتون میدونید ا.ت تبدیل شد به بزرگ ترین مافیا دختر با اخلاقی خیلی بد و سرد »
پایان فلش بک
جونگ : اون موقع مطمئن بودم که جونگ کوک یه فرد خیلی بد هست ولی الان که میبینم همه چیز تقصیر اون نبوده دخترم
توان کارای بابا بزرگ عوضیت رو باید این پسر پس بده
ا.ت : ولی هم من هم شما و هم خودش میدونه که میتونست جلوی اون مرتیکه رو بگیره ولی نکرد ( بغض )
جانگ : بهش حق بده اون بچه بود الان سال ها گذشت و تغییر کرده عاقل تر شده و حق بده که اون موقع ترسیده باشه دخترم
ا.ت : نمیدونم
جانگ : اگر تو جاش بودی چی کار میکردی
خانوادت که یه عمر برات زحمت کشیدن یا عشقت قطعا سخته اونم نمیخواست تورو کنار بزاره اگر هم یادت باشه خودت گفتی که بابا بزرگت بهت شکلیک کرد حتی آخرین سری اون باهات کاری نداشت
ا.ت : تیر درد نداشت ولی حرف هایی که اون زد قلبم رو از جا کند
جانگ : بهتر نیست معامله رو باهاش ادامه بدی
ا.ت : نمیدونم
جانگ : هر جور راحتی
جانگ از سر جاش بلند شد و میخواست بره که ا.ت گفت
ا.ت : بگید پروژه رو جلو میبریم
جانگ : از این تصمیمت پشیمون نمیشی
ا.ت : ممنون که کنارم هستید آقای جانگ ممنون که برام پدر بزرگی کردید
جانگ : خوشحالم که نوه ای مثل تو دارم
جانگ این رو گفت و رفت بیرون
و ا.ت قطره اشکی ریخت که این رو از زبون یه مرد غریبه شنیده بود ولی از زبون پدر بزرگ خودش نه
ویو کوک
از در اتاق اومدم بیرون اشکام رو پاک کردم و رفتم پایین و با خانواده شروع به بحث کردم
که یهو ....
۶۷۳ فالور
و۴۰ یا ۵۰ تا لایک ❤️
خیلی خیلی ممنونم از کسانی که بهم انگیزه میدن این پارت ها برای اونا هست که آنقدر مهربونن
ا.ت : اگر بدونید تو زندگی من چه اتفاقاتی افتاده حال من رو درک میکنید
جانگ از ا.ت سوال پرسید و ا.ت همه چیز رو از اولش تا آخرش براش گفت جانگ ناراحت شده بود ولی به مرور زمان اونها رابطه بهتری باهم ایجاد کردن و توانستن باهم کار خودشون رو راه بندازن و جانگ به ا.ت قول داد که بهش در انتقام گرفتن از خانوادش کمک میکنه
« و دیگه همتون میدونید ا.ت تبدیل شد به بزرگ ترین مافیا دختر با اخلاقی خیلی بد و سرد »
پایان فلش بک
جونگ : اون موقع مطمئن بودم که جونگ کوک یه فرد خیلی بد هست ولی الان که میبینم همه چیز تقصیر اون نبوده دخترم
توان کارای بابا بزرگ عوضیت رو باید این پسر پس بده
ا.ت : ولی هم من هم شما و هم خودش میدونه که میتونست جلوی اون مرتیکه رو بگیره ولی نکرد ( بغض )
جانگ : بهش حق بده اون بچه بود الان سال ها گذشت و تغییر کرده عاقل تر شده و حق بده که اون موقع ترسیده باشه دخترم
ا.ت : نمیدونم
جانگ : اگر تو جاش بودی چی کار میکردی
خانوادت که یه عمر برات زحمت کشیدن یا عشقت قطعا سخته اونم نمیخواست تورو کنار بزاره اگر هم یادت باشه خودت گفتی که بابا بزرگت بهت شکلیک کرد حتی آخرین سری اون باهات کاری نداشت
ا.ت : تیر درد نداشت ولی حرف هایی که اون زد قلبم رو از جا کند
جانگ : بهتر نیست معامله رو باهاش ادامه بدی
ا.ت : نمیدونم
جانگ : هر جور راحتی
جانگ از سر جاش بلند شد و میخواست بره که ا.ت گفت
ا.ت : بگید پروژه رو جلو میبریم
جانگ : از این تصمیمت پشیمون نمیشی
ا.ت : ممنون که کنارم هستید آقای جانگ ممنون که برام پدر بزرگی کردید
جانگ : خوشحالم که نوه ای مثل تو دارم
جانگ این رو گفت و رفت بیرون
و ا.ت قطره اشکی ریخت که این رو از زبون یه مرد غریبه شنیده بود ولی از زبون پدر بزرگ خودش نه
ویو کوک
از در اتاق اومدم بیرون اشکام رو پاک کردم و رفتم پایین و با خانواده شروع به بحث کردم
که یهو ....
۶۷۳ فالور
و۴۰ یا ۵۰ تا لایک ❤️
خیلی خیلی ممنونم از کسانی که بهم انگیزه میدن این پارت ها برای اونا هست که آنقدر مهربونن
- ۲۱.۵k
- ۰۴ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط