به نام شهریور

به نامِ #شهـــــریور....
"دست پاچه فرزندِ سال"....
دست پاچه یِ بستنِ بارُ بنه یِ گــرما....
دست پاچه یِ تمام شدن
مرزِ سبــزی تابستانُ و زردیِ خش خش وارِ پاییــز....
به نامِ #شهریور...
با عصر هایی کشدار و شب هایِ غم آلوده یِ رفتن.... #شهریوری که تویِ گوشِ تمامِ روزهایش
صدایِ زنگِ مدرسه ها پیچیده
و مثلِ طفلِ فراری از مکتب
دلش پیچ میخــورد و سرش تاب....
به نامِ #شهریور....
که بادِپاییــزی تنِ رنجورش را میلرزاند و گرمایِ مردادی
هنوز تویِ رگ هایش جاریست....
من میبوسمت #شهـریورِ جان
که امیــد هایِ وصالم
تویِ چشمانِ پر اضطرابت پیداست....
دیدگاه ها (۳)

کـابوس یعنــی :خـوابـی کـه تــو در آن نباشــی . . . !

انگشتان من به گره خوردن با انگشتان تو عادت داشته اند !نیستی ...

هر چیزی که به تو ربطی داشته باشد دوست داشتنی‌ستاز دلتنگی‌ام ...

ببوس مراگویی حکم آزادی بی گناهی رااز بند امضا میکنی..!همان ق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط