نکند فاش کنی راز دلت را پسرم

نکند فاش کنی راز دلت را پسرم!
هر چه دیدی تو فراموش کن اینجا؛ پسرم!

کمکم کن که از این کوچه سریع تر برویم
اندکی آمده حالا نفسم جا، پسرم!

زیر پهلوی مرا با تنت آرام بگیر
کن تو با سینه بشکسته مدارا، پسرم!

دست من را تو بگیری به خدا باکم نیست؛
کوچه گر پر شود از هجمه اعدا، پسرم!

پا شدی روی سر ِ پنجه؛ ولی... طوری نیست؛
می شود قدّ تو اندازهء بابا، پسرم!

ای فدای تو و رگ های ورم کرده تو
می شود عقدهء در سینهء تو وا، پسرم!

بین ما و تن دیوار و خدا خواهد ماند
می شود باعث این فاجعه، رسوا، پسرم!

قامت مادرت اینگونه خمیده ست ولی؛
نگذاری بشود قدّ پدر تا، پسرم!

می شوی پیر از این غصه ولی مادر جان!
نکند فاش کنی راز دلت را پسرم!
دیدگاه ها (۱)

زهرا بمان زندگیم را به هم نریز...سنگ صبور من نرو از پیشم ای ...

نیمه شب تابوت را برداشتندبار غم بر شانه‌ها بگذاشتندهفت تن، د...

مرهم برای زخم تو پیدا نمی شوداین صورت کبود مداوا نمی شوداین ...

کم کم نفسش به شماره می افتد…_مادرم از صبح بارها از هوش رفته ...

سناریو درخواستی وقتی دوست دخترشونی و میری حموم

الا ای دلبر زیبا کجاییچراپیش من تنهانیاییتو تنهایی و من تنها...

الا ای دلبر زیبا کجاییچراپیش من تنهانیاییتو تنهایی و من تنها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط