تک پارتی درخواستی
وقتی تا لباشو میبینیم تحریک میشیم و جلوی خودمونو میگیری که نبوسیمش ولی ی شب رو تخت دراز کشیده بود و لباش رو بهم میمالید و لباش صدا میداد که ما تحریک شدیم....
اتاق تاریک بود فقط نور چراغ خواب گوشه اتاق یه نور زرد و نرم پخش می کرد
داشتی دنبال شارژر میگشتی که یه لحظه چشمت به هیونجین افتاد
روی تخت دراز کشیده بود موهاش ریخته بود روی صورتش و لباش نیمه باز...
همینجور که داشت به سقف نگاه میکرد لب پاینش رو گاز میگرفت عادت همیشگیش وقتی درگیر فکر کردن به تو میشد
هیونجین چشماش رو سمتت چرخوند
هیونجین:چرا انقدر خوشگلی
رفتی سمتش و روی تخت دراز کشیدی نگاهی به لباش انداختی سرش رو تو گوشی کرده بود از گوشی بیرون اومد سرش رو بهت میمالید یکم بالاتر اومد لباش روی صورتت قرار داشت لباش رو روی صورتت میکشید صدایی که تولید میکرد باعث تحریک شدندت میشد نمیتونستی تحمل کنی وقتی لباش رو به گوشه ی لبات آورد لباش رو بوسیدی و به بازی گرفتیشون یکم رفتی نزدیکتر و روی پاهاش که درازشون کرده بود نشستی و خودت رو روی دیکش حرکت دادی تا اونم همون حسی که تو داشتی رو پیدا کنه بعد از چند ثانیه میتونستی بالا رفتن دمای بدنش رو حس کنی آره اونم تحریک شده بود دستش رو روی بدنت کشید و آروم لباست رو درآورد داشتی میبوسیدیش لبات رو گاز گرفت و ازت جدا شد تا لباس خودش رو هم در بیاره لیسی از پایین تا بالا زد و لباش رو سمت سنه ت آورد همیشه بخش مورد علاقش خوردن سینه هات بود و هر وقت میخواستین کاری کنین سینه هات بیشتر از بقیه جاها کبود میشد روی سینه هات کیس مارک گذاشت و خوردشون گاهی هم گاز میگرفت که صدات بلندتر میشد آروم به سمت پایین اومد لیسی به پوسیت زد و نگاهی بهش انداخت و انگشتاش رووارد کرد تا برای دیکش که از کار تو حسابی بزرگ شده بود جا باز کنه آروم وارد کرد ولی آروم ضربه نزد محکم این کارو انجام میداد صدات زیاد بود نمی خواست همسایه ها شاکی بشن برای همین لباش رو روی لبات گذاشت یکم بعدکه آروم شدی لباش رو برداشت بعد از ۵۳مین داخلت خالی کردو اومد کنارت دراز کشیدو بوسه ای به سرت زد و دلت رو ماساژ داد...
*پایان*
اتاق تاریک بود فقط نور چراغ خواب گوشه اتاق یه نور زرد و نرم پخش می کرد
داشتی دنبال شارژر میگشتی که یه لحظه چشمت به هیونجین افتاد
روی تخت دراز کشیده بود موهاش ریخته بود روی صورتش و لباش نیمه باز...
همینجور که داشت به سقف نگاه میکرد لب پاینش رو گاز میگرفت عادت همیشگیش وقتی درگیر فکر کردن به تو میشد
هیونجین چشماش رو سمتت چرخوند
هیونجین:چرا انقدر خوشگلی
رفتی سمتش و روی تخت دراز کشیدی نگاهی به لباش انداختی سرش رو تو گوشی کرده بود از گوشی بیرون اومد سرش رو بهت میمالید یکم بالاتر اومد لباش روی صورتت قرار داشت لباش رو روی صورتت میکشید صدایی که تولید میکرد باعث تحریک شدندت میشد نمیتونستی تحمل کنی وقتی لباش رو به گوشه ی لبات آورد لباش رو بوسیدی و به بازی گرفتیشون یکم رفتی نزدیکتر و روی پاهاش که درازشون کرده بود نشستی و خودت رو روی دیکش حرکت دادی تا اونم همون حسی که تو داشتی رو پیدا کنه بعد از چند ثانیه میتونستی بالا رفتن دمای بدنش رو حس کنی آره اونم تحریک شده بود دستش رو روی بدنت کشید و آروم لباست رو درآورد داشتی میبوسیدیش لبات رو گاز گرفت و ازت جدا شد تا لباس خودش رو هم در بیاره لیسی از پایین تا بالا زد و لباش رو سمت سنه ت آورد همیشه بخش مورد علاقش خوردن سینه هات بود و هر وقت میخواستین کاری کنین سینه هات بیشتر از بقیه جاها کبود میشد روی سینه هات کیس مارک گذاشت و خوردشون گاهی هم گاز میگرفت که صدات بلندتر میشد آروم به سمت پایین اومد لیسی به پوسیت زد و نگاهی بهش انداخت و انگشتاش رووارد کرد تا برای دیکش که از کار تو حسابی بزرگ شده بود جا باز کنه آروم وارد کرد ولی آروم ضربه نزد محکم این کارو انجام میداد صدات زیاد بود نمی خواست همسایه ها شاکی بشن برای همین لباش رو روی لبات گذاشت یکم بعدکه آروم شدی لباش رو برداشت بعد از ۵۳مین داخلت خالی کردو اومد کنارت دراز کشیدو بوسه ای به سرت زد و دلت رو ماساژ داد...
*پایان*
- ۱.۳k
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط