و عشق بود

و عشق بود ،
آن حسِ مغشوشی که در تاریکی
ناگاه
محصورمان می کرد
و جذبمان می کرد
در انبوه سوزانِ نفس ها و تپش ها
و تبسم های دزدانه...

#فروغ_فرخزاد
#پست_جدید #خاصترین #تکست_خاص #پروفایل
دیدگاه ها (۱)

می توﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮدمردم ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ می گوﯾﻨﺪﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ ...

میخندمگریه میکنممیخندمگریه می...منپرنده ی کوچکی امکه اولین پ...

پر مشغله ترین آدم روی زمینم !شده ام نیمکت...کنار پنجره می نش...

تاوان همين يک دو نفس بود ، غم مايک شوخی بد بود وجود و عدم ما...

مرا می‌شناسی تو ای عشق من از آشنایان احساس آبمو همسایه ام مه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط