p


꧁꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂꧂
♡وای ابروم رفت (همین جور تو دستشویی بود و بعد انجام کار های لازم از دستشویی خارج شد که دید رو تخت وسایل لازم برا دوران پریودی)
♡وای کار جیهوپ اوپا جونم چقد مهربونی
꧁꧁꧁꧁꧁[ویو ویکوک] ꧂꧂꧂꧂꧂꧂꧂
☆ته هوی پاشو چقد میخوابی....(خمیازه) پاشوووو دگ
&خفه بزار بخوابم
☆لنگ ظهر هس امروز با باند جیهوپ قرار مگر نداریم
(کوک همین طور که به چهار چوب در تکیه داده بود پکر گفت یهو زد زیر خنده چون وی مث برق گرفته ها از تخت با این حرف کوک افتاد پایین و با موهای شلختش بدوبدو سمت سرویس دستشویی رفت تا زود حاضر شن) &لعنتیییی میکشمتتتتت کوککککککککککککک
(تهیونگ فهمید تو دستشویی که کوک دروغ گفته جون یادش اومد امروز روز تعطیلی هس و کوک فقط ایستگاه کردش)
&کجاییییی کوک لعنتی میکشمت خشتکتو میکشم رو سرتتتتت
(تهیونگ دید کوک با اخرین درجه گشادی دهنش رو تخت وا رفته و افتاده به ریکشن ته میخنده) ☆چقد... خخخ.. ت.. و... خخخخخ... خ.. خخخ... خنگولی... خخخخ
&اععع ن بابا(حالت جدی و عصبی چون ته خواب رو مقدس میدونست و کوک رید به خوابش و همچنین اعصابش)
☆هوی بی جنبه نباش
(ته از اتاق رفت بیرون و در رو روی کوکی قفل کرد و گفت) &میخام تمرین تیراندازیمو رو عشقت انجاممم بدم هه (نیشخند)
☆نهههههه خواهش میکنم با اون کاری نداشته باش پارت میکنممممم ته تههههههههه.... کاری نکنننننن نامردددد راست میگی در رو باززززز کن (اما ته قه قه ای زد و رف)
&همه گوش کنید کل شیر موز های جئون جونگ کوک رو رو زمین بچینید میخام تمرین تیراندازیمو رو شیر موز ها امتحان کنم
بادیگارد ۱: قربان ولی ایشون ی بار یکیو به خاطر ی شیرموز کشت
بادیگارد ۲:قربان مارو خفت میکنع
بادیگارد۳:ارع اون
&خفههههه.... کاری که گفتم رو بکنید
(تهیونگ بع کوک که از پشت پنجره اتاق به حیاط قصر و با حسرت به صحنه به چوخ رفتن شیر موز هاش نگاه میکرد خندید)
☆انتقامم میگیرممممم کیمممممم تهیونگگگگککگگ میکشمتتتتتت
&فقط لذت ببر رفیق
(وی ماشه رو کشید و اماده هدف گیری و فزستادن شیرموز به دیار باقی شد)
☆تههههه نکن نههههه من هنو با عشقمم خدافظییییی نکردمممم نههههه
(صدای تیر همه جا پیچید و شیرموز مث بمب ترکید و بعدی و بعدی هم همین طور)
☆نامرددددد بادمجونننننن سیب زمینی لهیدهههههه خشتک پارهههههه
(کوک با رسیدن فکر شیطانی بع سرش رفت سراغ کمد تهیونگ و چندتا ازباکسر های گینگ وی رو برداشت و جلو همه حتی خدمتکارها از پنجره پرت کرد تو صورت ته ک داشت میخندید و با این کار کوک همه سکوت کردن و یهو خدمتکار ها پخش زمین شدن بعضیاشون از خنده و ته با صورت پکر و عصبی و همین طور که دستاش تو جیبش بود به خند خرگوشی کوک نگاه میکرد)
☆ـ.. وای خداااا... خخخخخخ.ارباب گینگی... ادامه داره
دیدگاه ها (۰)

p³꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂☆خدمتکار های شل مغز من به تهیونگ بگین ارباب گینگ...

p¹علامت جیهوپ@꧁꧁꧁꧁꧁꧂꧂꧂꧂꧂♡میگم جیهوپ من... امروز یکم خستمه می...

معرفی فیک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط