دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد
دیدگاه ها (۱)

صبح برفی امروز خواستم برایت بنویسم:«هوا سرد است...دردت به جا...

مثل تنهایی ِ خودم ساڪت ... مثل تنهایی ِ خودم سر سختمثل تنهای...

ای عشق زیبای منی هم من توام هم تو منیهم سیلی و هم خرمنی هم ش...

طاق ابروی چو محراب تو از بس زیباست هر که آمد به تماشا به ن...

پدر یعنی تکیه گاهی که میشود با اطمینان به ان تکیه کرد 🥲•••سر...

دی باد صبا بوی تو آورد نزد ماامروز دل به سوی تو برباد داده ا...

صبـح را در نفس باد صبا می دانمڪه ز ڪوے تو احوال تو آرد خبر ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط