دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و دو پیمانه به هم خورد
با آن دو دل عاشق و دیوانه به هم خورد

دستی به هوا رفت و نگاهی به نگاهی
پیچید و دو دست و دو دل و شانه به هم خورد

لبخند و نگاهی روی لبخند و نگاهی
آرام فرود آمد و مستانه به هم خورد

آرامش سرسبز من و رامش هستی
سلانه و سلانه و سلانه به هم خورد

شب در کشش و کوشش و کنکاش بسرشد
آسایش شمع و گل و پروانه به هم خورد

دست و دل تبدار دو دلداده بی خوِیش
در هم شد و برهم شد و جانانه به هم خورد...
دیدگاه ها (۴)

.....حرفی بزن تا کو به کو دورت بگردمپر گیرم و بی پرس و جو دو...

آدمهای خوب ...مثل درخت پرشگوفه اند لگد هم که بهشون بزنیبا با...

تومهربان باش...بگذار بگویند ساده است....فراموشکار است...زودم...

تو دورتر ازجغرافیای من،جانم رابه جنون علاقه می بَریو منبی دس...

.🤎 @sharon.star سال ۱۹۵۵، شبی که باران بی‌وقفه می‌بارید و مه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط