خانزاده

🍁🍁🍁🍁

#خان_زاده
#پارت208
#جلد_دوم




به سمت همون کشویی که ازش گفته بود رفتم و بعد از کمی مکث بالاخره بازش کردم با دیدن پاکتی که توی کشو بود دستام لرزید
برای برداشتنش
با خودم گفتم دختر دیوونه شدی مگه اهورا به تو خیانت میکنه ؟
اهورا دیگه خودشو بهت ثابت کرده اون آدم سابق نیست
پس با دلگرمی که به خودم دادم پاکت از توی کشو برداشت مو با یه نفس عمیق عکسایی که توش بود بیرون کشیدم

نگاهم که به عکسا افتاد تمام دلگرمی ؛دلخوشی؛ اعتمادم از بین رفت

کیمیا لخت توی بغل اهورایی بود که لباس تنش نبود
دیگه لازم نبود بقیه عکسا رو ببینم همین یکی گویای همه چیز بود کی فرصت کرده بودن اینطور با هم بخوابن؟
روی زمین نشستم عکس از دستم روی زمین افتاد پخش شدن
نگاهم روی اونا بود که اشک از چشمام روی صورتم ریخت.

احساس می کردم تمام دنیام آتیش گرفت و توی صدم ثانیه سوخت و دود شد و به هوا رفت
اهورا چطور تونسته بود با من اینکارو بکنه ؟
لبخند کیمیا توی این عکسا بهم پوزخند می زد
که دیدی هر چقدر تلاش کردی بالاخره اونی که برنده شد من بودم نه تو!
من اهورا به دست آوردم ...

حرفاش توی گوشم زنگ می خورد عشق اولش بود عشقی که بخاطرش اهورا یه ادم دیگه شده بود
و الان عشق اولش برگشته بود

چرا باور کردم که او را دیگه اونو نمیخواد چطور به این باور رسیدم؟ چطور دوباره با این همه سادگی اعتماد کردم؟


🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
دیدگاه ها (۱)

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت209#جلد_دوم در اتاق باز شد راحیل با قدما...

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت210#جلد_دوم بی حال و ناتوان زمزمه کردم می...

🍁🍁🍁🍁#خان_زاده #پارت207#جلد_دوم_ آروم آروم باش همه چیز درست م...

ادامه پارت 206

♡𝑭𝒓𝒐𝒎 𝒎𝒚 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 :: part⁵( ...

چندپارتی☆p.2سرت به یک طرف پرت شد و چند ثانیه فقط زنگ گوش هات...

فیک چند پارتی از کوک اسم فیک ((وقتی تو بلندم بودی))پارت یک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط