بگذار زمان روی زمین بند نباشد

بگذار زمــان روی زمین بند نباشد
حافظ پی اعطای سمرقند نباشد
.
بگذارکه ابلیس دراین معرکه یک بار
مطــرود ز درگـــــاه خداوند نبــاشد
.
بگذار گنــــاه هـــوس آدم و حــــــوّا
بر گردن آن سیب که چیدند نباشد
.
مجنون به بیابان زد و لیلا... ولی ای کاش
این قصـــه همــــان قصه که گفتند نباشد
.
ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
آن وعده ی نادیده کـه دادند نباشد...!
.
یک بار تـــو درقصــه ی پرپیـــچ و خــم ما
آن کس که مسافر شد و دل کند نباشد
.
آشوب، همان حس غریبی ست که دارم
وقتی که بــه لب های تو لبخند نباشد
.
در تک تک رگهای تنم عشق تو جاریست
در تک تک رگهای تـــو هر چند نباشد!
.
من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر
زنجـــــیر نگـــاه تـــــو کـــــه پابند نباشد
.
وقتی که قرار است کنار تو نباشم
بگذار زمـــان روی زمین بند نباشد...
دیدگاه ها (۲)

من حسادت می کنم حتی به تنها بودنتمن به فرد رو به رویی، لحظه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط