عمریست در این خانه ی خاموش کسی نیست

عمریست در این خانه ی خاموش کسی نیست
غیر از در و دیوار مرا هم نفسی نیست

تا از غم هجران تو با پنجره گفتم
نالید از این غصّه که فریاد رسی نیست

هر گوشه ی این خانه برایم شده زندان
در بند تو افتادم و جز تو قفسی نیست

رفتی و دلم بی تو شده بی سر و سامان
یک شهر پر از دزد و دریغا عسسی نیست

پاییز اگر خواست در این خانه بماند
دیگر به بهار و گل و گلدان هوسی نیست

بعد از تو تمام گل این مزرعه خشکید
آنگونه که حتّی اثر از خار و خسی نیست

گاهی گذر از کوچه تاریک دلم کن
جز یاد تو در خانه ی دل یاد کسی نیست...
دیدگاه ها (۱)

.تن بلورین ماه من!مویت شب یلدایی استاینهمه محشر شدن اسراف در...

زمانه یک سر سوزن اگر که غیرت داشتتو سهم من شده بودی و عشق حر...

عهد کردم عاشقانه سر نهم در پای عشقزندگی یعنی نشستن با تو در ...

ﭘﯿﺶ ﻣﻦ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩ ﺧﺮﯾﺪﺍﺭ ﺗﻮ ﺍﻡﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻧﺎﺯ ﻧﮑﻦ ﺗﺸﻨﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍ...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

عاشقانه های شبنم

دلم پر آتش و چشمم پرآب شد هر دو دو خانه نذر تو کردم خراب شد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط