تا درون آمد غمش

تا درون آمد غمش ،
از سینه بیرون شد نفس ...

نازم این مهمان ،
که بیرون کرد صاحب خانه را ...

#فروغی_بسطامی
دیدگاه ها (۴)

کاش همان بارِ اول که دیدمت، همان جا پیشانی‌ات را می‌بوسیدم و...

از گناه تنفر داشته باشنه از گناهکار !اگر روزی دشمن پیدا کردی...

مردان شالیکار به ساق برهنه زنان شالیکار بی اعتنا هستند...گرگ...

گاهی،برای رهاشدن از زخم های زندگی باید بخشید و گذشت ....میدا...

چقدر زیبا توصیف کرد مامانا رو...مامان ها رو نمیشه درک کرد ، ...

شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونشمنم مجنون آن لیلا که صد...

🌿 بخش سی‌ویکم — آغاز رهایی درونجهل، همیشه در بیرون نیست.گاهی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط