پارت

#پارت۳۹
با تردید رو بهش گفتم:از کجا معلوم این کارو انجام میدی؟
نگاهی بهم کردو با خنده گفت:تو به مادرجونت اعتماد نداری؟؟
دودل بودم ولی اگه واقعا این کارو بخاطر اون دختر انجام میداد چی؟
+مادر جون به فرض که من قبول کنم با اون دختره کیانا میخای چیکار کنی؟؟؟فک کردی اون به این راحتی کوتاه میاد؟
مادرجون:تو قبول کن کیانا با من،خوب میدونم چطوری قانعش کنم،خب چیکار میکنی؟
+نمیدونم
مادرجون:ببین کرم اون دختر چی کم داره از هر زاویه که نگاش کنی عالیه،کاری به کار تو هم که نداره اینو مطمعن باش،واقعا ارزشش رو نداره؟
بدون فک کردن گفتم:باشه قبول ولی خواهش میکنم این دفعه صداشو در نیارین که ابرومون بره،البته بگم که من امیدی ندارم به این که کیانا رو قانع کنید
مادرجون:خوبه،درمورد کیانا هم تو نگران نباش با من،از اولم نباید به مامانش میگفتم چون کار،کار خودمه....
اینو گفتو خواست از اتاق بره بیرون که ازش پرسیدم:چرا اینقده اسرار دارین،مگه این کار چ نفعی برای شما داره؟
مادرجون:اونی که من میدونم شما نمیدونین به وقتش بهت میگم چرا اسرار دارم
پشت این حرف از اتاق رفت بیرون،منم روی تخت دراز کشیدم و به اینده ای که معلوم نبود چی درانتظارمه فکر میکردم.. #loveintime
لطفا به اشتراک بزارید🙏👆
@roman._.loveintime
دیدگاه ها (۱)

#پارت۴۰ #کیاناصبح با صدار الارم گوشیم از خواب بیدار شدم ورفت...

#پارت۴۱ #loveintime #پارت۴۱ناشناس:سلام کیانا،خوبی؟+سلام،م...

#پارت۳۸داشتم لباسمو عوض میکردم که گوشیم زنگ خورد،سها بود تما...

#پارت۳۷مامان جون:جیدا تو گفتی باهاش حرف زدی پس چی شد؟خاله جی...

عزیزان دلم اومدم اسپویل انجام بدم یکم پشماتون بریزه....بیینی...

🐰 : از کجا شروع کنم ؟🐰 : باشه باشه شروع میکنم ، دارم دیوانه ...

فیک 💌💞 پارت ۲فلیکس ( تو ذهنش ) : این دختر اینجا چیک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط