زخم کهنه
زخم کهنه )
پارت ۷۶
هم حداقل ظاهرا قابل اعتمادتر بود . اما
بود و حالا هم حداقل ظاهرا قابل اعتمادتر بود . اما رفتار یی جونگ بنظر نمیرسید که تهیونگ رو بشناسه. شاید واقعا _مثل سومین فراموشش کرده بود و شاید
هم همه ی اینا نقش بازی کردن بود ، تا انتقام بگیرند تهیونگ باهوش بود اما یه باهوش پزشک با یه باهوش خلافکار با هم فرق دارند . تهیونگ از هوشش برای نجات استفاده میکرد و اونا -
نفس عمیقی کشید هنوز هم، هنوز هم باور اینکه سومین الآن در چه جایگاهی ایستاده بود براش سخت بود .
هنوز هم جملهی ; انگشت سایمون چقدر راحت سر میخورده؟ ; توی قلبش بی قرار میکرد.
روی
ماشه
یه معامله ی ساده است میخوایم تو پزشک مخصوص سایمون بشی اونموقع میتونی برگردی به اتاق عمل .
چشمهای تهیونگ بعد از قطع افکارش توسط یی جونگ درشت شد : پزشک مخصوص دیگه چه صیغه ایه ؟
پزشکی که مراقب سلامتی و درمان و پیشگیری از بیماریه و نمیذاره سلامت رئیس نقطه ضعفی بشه از
جانب دشمن هاش
جین ری خشک مثل یه تعریف از کتاب مطالعات اجتماعی بی توقف گفت و تهیونگ که حالا اخم کرده بود پلک زد .
و اگه نخوام قبول کنم چی میشه ؟و اگه نخوام قبول کنم چی میشه ؟
یی جونگ جرعه ای از کولاش خورد و کاملا ریلکس گفت : اتفاق خاصی که نمیافته . میتونی به زندگی فلاکت بارت ادامه بدی دکتر اما فقط اونموقع بجای یه دشمن ، کیم تا دشمن پیدا میکنی که البته مهم نیست سایمون اصلا به اندازه ی پدرت بی شرف نیست !
تهیونگ عصبی خندید: پس این یه پیشنهاد یا معامله نبود ، تهدید بود
جین ری فارغ از خط و نشون کشیدن هاشون گفت : چرا نمیخوای قبول کنی ؟ شرایط و مزایای کار برای سایمون عالیه . پول خوب ، خونه ، ماشین ، اعتبار ... شغل خودت هم میتونی ادامه بدی اگه چیز دیگه ای هم میخوای -
فکر کردی اگه میخواستم توی کار خلاف باشم نمیتونستم کنار پدرم بمونم و اینطوری از همه بیمارستان ها طرد نشم ؟
تهیونگ با حرص حرف جینری رو قطع کرد و دهن دختر
روبروش بسته شد.
اوه. پس مشکلت اینه !
یی جونگ با آرامش گفت . پوزخندی زد و ادامه داد : پس دلت نمیخواد دستهات آلوده بشه گل پسر !
تهیونگ دندونهاشو روی هم کشید
اگه اینطوریه که وقتت رو بیشتر از این نگیریم
متاسفانه ما بدجوری خلافکاریم .
پارت ۷۶
هم حداقل ظاهرا قابل اعتمادتر بود . اما
بود و حالا هم حداقل ظاهرا قابل اعتمادتر بود . اما رفتار یی جونگ بنظر نمیرسید که تهیونگ رو بشناسه. شاید واقعا _مثل سومین فراموشش کرده بود و شاید
هم همه ی اینا نقش بازی کردن بود ، تا انتقام بگیرند تهیونگ باهوش بود اما یه باهوش پزشک با یه باهوش خلافکار با هم فرق دارند . تهیونگ از هوشش برای نجات استفاده میکرد و اونا -
نفس عمیقی کشید هنوز هم، هنوز هم باور اینکه سومین الآن در چه جایگاهی ایستاده بود براش سخت بود .
هنوز هم جملهی ; انگشت سایمون چقدر راحت سر میخورده؟ ; توی قلبش بی قرار میکرد.
روی
ماشه
یه معامله ی ساده است میخوایم تو پزشک مخصوص سایمون بشی اونموقع میتونی برگردی به اتاق عمل .
چشمهای تهیونگ بعد از قطع افکارش توسط یی جونگ درشت شد : پزشک مخصوص دیگه چه صیغه ایه ؟
پزشکی که مراقب سلامتی و درمان و پیشگیری از بیماریه و نمیذاره سلامت رئیس نقطه ضعفی بشه از
جانب دشمن هاش
جین ری خشک مثل یه تعریف از کتاب مطالعات اجتماعی بی توقف گفت و تهیونگ که حالا اخم کرده بود پلک زد .
و اگه نخوام قبول کنم چی میشه ؟و اگه نخوام قبول کنم چی میشه ؟
یی جونگ جرعه ای از کولاش خورد و کاملا ریلکس گفت : اتفاق خاصی که نمیافته . میتونی به زندگی فلاکت بارت ادامه بدی دکتر اما فقط اونموقع بجای یه دشمن ، کیم تا دشمن پیدا میکنی که البته مهم نیست سایمون اصلا به اندازه ی پدرت بی شرف نیست !
تهیونگ عصبی خندید: پس این یه پیشنهاد یا معامله نبود ، تهدید بود
جین ری فارغ از خط و نشون کشیدن هاشون گفت : چرا نمیخوای قبول کنی ؟ شرایط و مزایای کار برای سایمون عالیه . پول خوب ، خونه ، ماشین ، اعتبار ... شغل خودت هم میتونی ادامه بدی اگه چیز دیگه ای هم میخوای -
فکر کردی اگه میخواستم توی کار خلاف باشم نمیتونستم کنار پدرم بمونم و اینطوری از همه بیمارستان ها طرد نشم ؟
تهیونگ با حرص حرف جینری رو قطع کرد و دهن دختر
روبروش بسته شد.
اوه. پس مشکلت اینه !
یی جونگ با آرامش گفت . پوزخندی زد و ادامه داد : پس دلت نمیخواد دستهات آلوده بشه گل پسر !
تهیونگ دندونهاشو روی هم کشید
اگه اینطوریه که وقتت رو بیشتر از این نگیریم
متاسفانه ما بدجوری خلافکاریم .
- ۳.۸k
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط