فیکشروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق

فیک:شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
parr¹¹

_بیرون_

" خب قراره کجا بریم؟ "jk

" آدرس جامیونگ پیدا کردم میریم دَم خونش "a.t

" کیه؟ "jk

" وقتی که قتل سوهو اتفاق افتاد اون اونجا بود ولی به دلیل نداشتن مدرک کافی آزاد شد و دیگه حرفی نزد مطمعنم که یه چیزای میدونه "a.t

" اگه نخواد چیزی بگه چی؟ برمیگردی؟ "jk

"معلومه که نه من بخاطر اون امد بعد دست خالی برگردم غیر ممکنه! "a.t

_خانه جامیونگ_

جلوی خانه ایستادن
دستش بالا بُرد و به در ضربه های آرومی زد
بعد از گذشت چند ثانیه در نیمه باز شد و رخ مَرد(جامیونگ) در نیمی از در پدیدار شد

جامیونگ: بله؟

" صبح بخیر ، من وکیل اَم آمدم چندتا سوال ازتون بپرسم "a.t

جامیونگ:اشتباه آمدید، مزاحم نشد

سریع در به سمت جلو هل داد که چیزی مانع بسته شدنش شد
در محکم به جلو هل داده شد و جئون وارد خانه شد

جلو رفت و دست روی یَقه لباس جامیونگ مشت کرد و آورم با صدای خشنش لب زد

" میخوای این همه راه ما رو بفرستی بریم یا میخوای فک بزنی انتخابش با توعه "jk

ولش کرد

جامیونگ: چی میخواید؟

" فقط میخوام قضیه رو بدونم همین چیز زیادی نمیخوام "a.t

مَردُمک چشماشو سمت جئون چرخوند
با حرکتی که اولش زد فهمید اگه هیچی نمیگفت بلای خوبی در انتظارش نیست

جامیونگ: بیاید بشنید

خونه کوچیکی بود
آشپزخانه کوچیکی داشت
یه اتاق با یه حموم و سرویس مشترک داخل اتاق و پذیرایی کوچیکی که جز یه میز چهار نفره کوچیک با چهار صندلی نبود

روی صندلی نشستن
دختر کل نگاهش به لب هاش بود و منتظر کلماتی که از انها خارج می‌شود و جئون منتظر خطای از جامیونگ که باعث آزار دختر شود

نفس عمیقی کشید
نگاهش به دستاش بود که به چهره‌ای دختر داد

جامیونگ: من سوهو نکشتم ، من ... من فقط شاهد بودم همین یکی دیگه اونت کشت و تهدیدم کرد که چیزی نگفتم تا شما آمدید ولی دیگه نمیتونم ، سوهو بهترین رفیقم‌بود نمیتونم تحمل کنم تنش زیر خاک بلرزه

" کی اونو کشت؟ "a.t

جامیونگ: به کسی که نباید بدهکار بود ، زندگی با پول میچرخه اونم از کس بدی پول قرض کرده بود سر همین نمرد ولی یه دلیلی بود برای مرگش ، اون داشت از دستش فرار می‌کرد منم کمکش کردم ولی اون پیداش کرد خبر نداشتم که ازش دزدی کرده بگرنه کمکش نمی‌کرد اون از رئیس مافیا دزدی کرده بود دهنم منم بست تا چیزی نگم

" چی‌دزدیه بود؟ "a.t

جامیونگ: یه الماس بود الماس خیلی قیمتی

ایندفعه بجای دختر ، جئون سوال پرسید

" رئیسه کی بود؟ "jk

جامیونگ: اون چول....

و بنگگگگ(مثلا صدای تفنگ*_*)

تیر به مغزش خورد
روی زمین افتاد
نه حرفش کامل شد و نه نیتی که داشت

با گلوله ای که شلیک شد هر دو از جاشو بلند شدن
تنها کسی که متوجه قضیه شده بود جئون بود
دیدگاه ها (۱۲)

فیک: گودال part²²[(اسلاید۲؛ جایی که رفتن)]ستاره های کوچیک و ...

فیک: گودال part²³ چان: خوشگل شدی ا.ت ... نمیدونی جقدر دنبالت...

فیک: گودال part²¹چشمش افتاد به گل فروشی اون طرف خیابان" هی ا...

یونگی خندید. خنده‌ش نرم بود، مثل نسیم بین برگ‌ها. بعد کمکش ک...

زود قضاوت نکن

پارت : ۷۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط