داداشم بابامو مجبور کرد باهاش شطرنج بازی کنه
داداشم ، بابامو مجبور کرد باهاش شطرنج بازی کنه!
بعد بابام داشت میباخت اسبشو یه خونه اضافی حرکت داد!
داداشم بهش گفت : بابا این اسبه، شتر نیست که !
بابام شطرنج رو ریخت به هم و گفت :
.
.
پاشو برو گمشو پسره بی شعور اگر احترام بزرگی کوچیکی حالیت میشد
این حرفارو نمیزدی همش تقصیر اون مامانته لوس بارت آورده !
زن بیا تحویل بگیر این پسره لاتت رو !!!
بیچاره داداشم دیگه حرفی واسه گفتن نداشت خخخخ
بعد بابام داشت میباخت اسبشو یه خونه اضافی حرکت داد!
داداشم بهش گفت : بابا این اسبه، شتر نیست که !
بابام شطرنج رو ریخت به هم و گفت :
.
.
پاشو برو گمشو پسره بی شعور اگر احترام بزرگی کوچیکی حالیت میشد
این حرفارو نمیزدی همش تقصیر اون مامانته لوس بارت آورده !
زن بیا تحویل بگیر این پسره لاتت رو !!!
بیچاره داداشم دیگه حرفی واسه گفتن نداشت خخخخ
- ۱.۶k
- ۲۶ دی ۱۳۹۲
دیدگاه ها (۱۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط