رمان بغلی من
رمان بغلی من
پارت ۲۱
دیانا: رفتم به آدرسی که داده بود چشمم به بردیا خورد با یه لبخند نگاهم میکرد اخمام رفت تو هم
بردیا:سلام دیانا خانم
دیانا: با همون آخم جواب سلامش و دادم
بردیا:دیانا خانم چرا اینجوری میکنید
دیانا: چیزی نگفتم و با همون آخم رفتم سمت منشی ببخشید برا استخدام اومدم
منشی:بفرمایید طبقه بالا
دیانا: مرسی رفتم طبقه بالا درو که باز کردم با کسی که دیده بودم جا خوردم
پارت ۲۱
دیانا: رفتم به آدرسی که داده بود چشمم به بردیا خورد با یه لبخند نگاهم میکرد اخمام رفت تو هم
بردیا:سلام دیانا خانم
دیانا: با همون آخم جواب سلامش و دادم
بردیا:دیانا خانم چرا اینجوری میکنید
دیانا: چیزی نگفتم و با همون آخم رفتم سمت منشی ببخشید برا استخدام اومدم
منشی:بفرمایید طبقه بالا
دیانا: مرسی رفتم طبقه بالا درو که باز کردم با کسی که دیده بودم جا خوردم
- ۲.۲k
- ۱۸ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط