در چشم تو دیدم غم پنهان شده ات را

در چشم تو دیدم غم پنهان شده ات را
پنهان نکن احساس نمایان شده ات را

یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار
یا جمع کن آن موی پریشان شده ات را

جز شانه ی پر مهر تو کو شاخه ی امنی؟
گنجشک کم و بیش هراسان شده ات را

گاهی به نگاهی شده یک پنجره وا کن
این عاشق پابند خیابان شده ات را

از هر چه به جز چشم تو کافر شده این مرد
آغوش گشا تازه مسلمان شده ات را

#سجاد_رشیدی_پور
دیدگاه ها (۱۵)

نگاهت می کنم خاموش و خاموشی زبان دارد زبانِ عاشقان چَشم است ...

تو اجابت دعای پیرزن نابینایی هستیکه وقتی گوشه چادرش را گرفتم...

امروز هممی‌خواستم بگویم"دوستت دارم"...درست مثل دیروز، یا حتّ...

هوای کوی تو از سر نمی‌رود، آریغریب رادلِ سرگشته با وطن باشد#...

شده که در وسطِ جمع؛ پریشان بشوی؟صحبتت را بخوری؛ بعد پشیمان ب...

با توام آااااای ! پدر سوخته بازی کافی ستهی خرابم کنی و باز ب...

رمان{ برادر ناتنی } پارت آخر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط