پارت چهاردهم

( پارت چهاردهم)

ات: بچه ها میشه یه خواهشی کنم
بچه ها: چییـ
ات: امروز لطفا از جاده فرعی بریمـ
شوگا: اما اینطوری راه خیلی دور میشه اما چون تو میگی باشه بچه ها شما موافقین
کوک: من موافقم پکی هم همینطور اینطوری بیشتر می تونیم با هم باشیم
پکی (تو دلش): وایی هارتمممم خداااااااااااااا
ات: خیلی خوب پس بیاید بریم
ویو راوی: از مدرسع خارج شدن واز مسیر فرعی یعنی مسیر جنگل رفتن
کوک با پکی از جلوتر داشت میرفت دستشو انداخته بود روی شونه پکی
شوگا هم با ات از پشت می امدند
شوگا: میدونی چیه ات یاد اون روز افتادم که تصادف کردی اون روز واقعا استرس گرفتم با اینکه مدت کمی بود باهات اشنا شدم اما بازم خیلی دوست داشتم
ات: شوگا منم تورو.. دوست دارم
راستش شوگا من نمیتونم چیزی ازت پهنون کنم باید بهت یع چیز بگم



حمایت یادتون نره
با تشکر🌹🌹🌹🥲

تانی....
دیدگاه ها (۱)

پارت ⁹پرش زمانی به کنار دریاچه ی سفید ویو ا.تخدمتکار کیم کمک...

بل بل بفرمایید بگید پکی راستی تکپارتی بزارم یا سناریو؟

(پارت سیزدهم) شوگا: ات تو حالت خوب نیست داری از من یع چیز رو...

دلم برای هوپی تنگ شده دلم می خواد لایو بزاره🤧💔از کسایی که هم...

رمان j_k

پارت آخرآنچه گذشت: از دستشویی امدم بیرون که دیدم......یهو یو...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط