سجاده گشودم که بخوانم غزلم را

سجاده گشــودم که بخوانم غزلـــم را
سمتی که تویی،عقربه ی قبله نما رفت!

در بین غــــزل نـــــامِ تو را داد زدم ، داد
آنگونه که تا آن سر این کوچه ، صدا رفت!

بیرون زدم از خانه ؛ یکی پشتِ سرم گفت:
این وقتِ شب این شاعر دیوانه ، کجا رفت؟!

من بودم و زاهد ، به دو-راهی که رسیدیم
من سمتِ شما آمدم ؛ او سمتِ خدا رفت
دیدگاه ها (۶)

یاد غذاهای دانشجویی بخیر.خدا کنه ترم زودتر شروع بشه

...

سجاده گشــودم که بخوانم غزلـــم راسمتی که تویی،عقربه ی قبله ...

دعا کنید مالیه عمومی بهم نمره خوب بده تا مشروط نشم

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط