خاطراتشهدا

#خاطرات_شهدا

عاشــقِ آلبــــالو🍒 بود.

دو سه تا صندوق گرفتم
برایش شربت و مربا درست کنم.

خودش نشســت کنارم
و درشت هایش را سوا کرد.

ازم خواست برایش فریز کنم
که #زمستان هم داشته باشیم...

آلبالوها توی فریزر بود
ولی محسنــم...

راوے: #همسر_شهید
#شهید_محسن_حججے

#خاکیان_خدایی
دیدگاه ها (۱)

مادر شهید خواب #امام_زمان(عج) رو میبیند آقا به او می فرمایند...

#کلام_شهید خـدایـا ...اگر مسئولیتی به من واگذار شد و من‌ سوء...

گفتند: خانمت بیمارستان است. موتور را گذاشت کنارخانه و رفت...

غمتناخواندهمهمانی ستهرشبدرسرایمناگریکشبتوخودمهمانمنباشیچهخوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط