چشم هایت با نگاهم بندبازی می کند

چشم هایت با نگاهم بندبازی می کند

چشمکت با آبروی خلق بازی می کند

خط به خط خاطراتت را خیالت خط به خط

با چه وسواسی برایم باز سازی می کند

بوسه هایت هر کسی را می برد تا آسمان

تا ببینم کی لبت بنده نوازی می کند

دست من محتاج دستان تو و دستان تو

از نیازش ادعای بی نیازی می کند

خنده هایت یک شبه قلب مرا تسخیر کرد

خندهایت مثل نادر ترک تازی می کند
دیدگاه ها (۳)

هرگزنگو دوستت دارمجمله ای که می سوزاندتآنگاه که احساست را بی...

مـــــن #شـــــب ها را . . .با #تـــــو مـــــے خـــــوابـــ...

می‌خندی و بر کنج لبت #چال نشستهبر کنج دگر #قافیه‌ی خال نشسته...

تمام شعرم تقدیم آن کــه باران شدکسی که فاتح تنهاترین خیابان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط